از بَشّار مُکارى نقل شده است که گوید: در شهر کوفه به خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدم. حضرت مشغول خوردن خرماى طَبَرزَد[۱] بودند. فرمودند: اى بَشّار! بیا جلو و از این تناول نما! عرض کردم: فدایت شوم، گواراى وجودتان باد! در بین راه که مى آمدیم، چیزى دیدم که آتش غیرتم را برافروخت، دلم را به درد آورده ناراحتم کرده است. حضرت فرمودند: تو را به حقّى که از من بر گردن دارى سوگند مى دهم که جلو بیا و از این خرما بخور. بَشّار گوید: جلو رفته از آن خرما خوردم. سپس حضرت فرمودند: حالا داستانت را بگو! عرض کردم: در بین راه که مى آمدم یکى از مأموران خلیفه را دیدم که زنى را جلو انداخته و بر سرش تازیانه می زند و او را به سوى زندان مى برد و او با صداى بلند فریاد مى
یکی از طلاب حوزه علمیه قم عنایتی از امام زمان ارواحنافداه که شامل حال او شده بود را برایم نقل کرد که شرح داستان او از این قرار بود: سال سوم طلبگی که بودم حال و هوای خوبی داشتم و در طول روز متعدد به امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) متوسل می شدم و از حضرتش برای اینکه طلبه ای مفید برای جامعه باشم استمداد می طلبیدم! وضع مالی خوبی نداشتم و حتی گاهی برای خرید ما یحتاج زندگی با مشکل مواجه می شدم! به آنچه می خوردم و می شنیدم و به زبان می آوردم دقت داشتم تا عملی از من سر نزند که مورد رضایت حضرت نباشد! همچنین با یکی از اساتید فاضل در ارتباط بودم و ایشان عصرهنگام در امام زاده شاه حمزه علیه السلام واقع در خیابان آذر قم، اصول و اخلاق طلبگی را
در قرآن کریم از پاکی و پاکیزگی محیط زیست تعبیرهایی آمده است که خدای متعال می فرماید: «بَلْدَهٌ طَیِّبَه؛ شهری است پاک و پاکیزه»[۱] و می فرماید: «وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَهً فىِ جَنَّاتِ عَدْنٍ؛ مسکن هاى پاکیزه اى در بهشت هاى جاودان»[۲] و می فرماید: «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یخَْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِى خَبُثَ لَا یخَْرُجُ إِلَّا نَکِدًا؛ سرزمین پاکیزه (و آماده)، گیاهش به فرمان پروردگار مى روید امّا سرزمین هاى بد طینت (و نامناسب)، جز گیاه ناچیز و بى ارزش، از آن نمى روید»[۳]. از امام صادق علیه السّلام نیز روایت شده است: لَا تَطِیبُ السُّکْنَى إِلَّا بِثَلَاثٍ الْهَوَاءِ الطَّیِّب…؛ سکونت جز به سه چیز خوش نباشد: هوای پاک…».[۴] آیه ای که گذشت اشاره داشت که پاکی هوا دارای خصوصیت هایی است که در رویاندن گیاهان نیکو از زمین در تمامی حالات اثرگذار است، اما زمینی که هوا، خاک
مرحوم آیت الله مروّج[۱] حکایتی لطیف و شنیدنی از ویژگی های اخلاقی مرجع عالیقدر مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی[۲] (اعلی الله مقامه)، نقل کرده اند. ایشان می فرمایند: من خودم از مرحوم سید نشنیده بودم ولی کسی برایم نقل کرد: یک وقت از «آسید ابوالحسن» پرسیدم: چه کار کردید که به این مقام و موقعیت رسیدید؟! (منظورم کارهای مخصوص بود، مانند: أذکار و أوراد و امثال این کارها). فرمود: هیچ کاری نکردم! اصرار کردم! فرمود: چیزیکه به ذهنم می رسد، این است، اگرچه امکان دارد بخندید! روزی پیش از آنکه به درس بروم، ماست خریدم و گذاشتم جلو پنجره تا وقتیکه از درس برمی گردم قدری خنک شده باشد. از درس برگشتم، دیدم ظرف ماست خالی است! با اینکه در و پنجره بسته بوده است!! روز دوم و سوم بر همین منوال گذشت! تا آنکه روز چهارم، تصمیم
عملیات «والفجر» بود که براى دیدن رزمندگان به جبهه رفته بودم. صحبت از گردان شهادت شد. گفتند: براى شکستن خط، ۲۵۰ نفر داوطلب شهادت لازم داریم، انبوهى از جمعیت هجوم آورده و بر سر انتخاب افراد دعوا شد تا اینکه با قرعه ۲۵۰ نفر را انتخاب کردند. شب قبل از آن، یکى از رزمندگان در عالم خواب مى بیند که امام حسین علیه السلام حرم را جارو مى کند. مى گوید: دویدم جارو را از آن حضرت بگیرم. حضرت فرمود: نه! یاران باوفاى من دارند مى آیند، مى خواهم خودم حرم را براى زائرانم جارو کنم.[۱] [۱] . خاطرات حجت الاسلام قرائتى،ج۲، ص۸۰
در کتاب «الایقاد» نوشته سید محمد على شاه عبدالعظیمى به نقل از کتاب«العوالم» و دیگر کتاب ها ماجرا را ذکر کرده که خلاصه آن چنین است: حسین (علیه السلام) دختر کوچکى داشت که او را دوست مى داشت و هم کودک او را. گویند که نامش رقیه بود و سه سال داشت. او که با اسیران شام همراه بود شب و روز در فراق پدر گریه مى کرد. به او مى گفتند: پدر به سفر رفته است[۱] شبى این نازدانه پدر را در خواب دید و چون بیدار شد، بسیار بى تابى مى کرد و گفت: پدر و نور چشم مرا بیاورید. هر چه اهل بیت (علیهم السّلام) براى آرام کردنش کوشیدند، اندوه و گریه اش بیشتر شد. اهل بیت (علیهم السّلام) نیز از گریه اش غمگین شدند و به گریه درآمدند. سیلى به صورت زدند و خاک بر سر
مرحوم ملا آقاى دربندى [معروف به فاضل دربندی صاحب کتاب اسرار الشهاده] که از مراجع تقلید شیعه بود و در زمان حیاتش، سالى شش ماه در تهران به سر مى برد و شش ماه هم در کربلا، در زمانى که در کربلا به سر مى برد، بعد از نماز صبح تا اذان ظهر به حرم آمده و فقط گریه مى کرد در حالى که هیچ کتاب دعایى را هم با خودش نمى بُرد. بعد از خواندن نماز ظهر و عصر ناهار مى خورد و کمى استراحت، و بعد دوباره به حرم کنار ضریح مى رفت و تا اذان مغرب گریه مى کرد و این گریه بند هم نمى آمد. در این شش ماه هم فقط یک درخواست از اباعبدالله علیه السلام داشت و شش ماه براى اجابتش گریه مى کرد و درخواستش هم این بود: حسین جان! براى دلخوشى ما،
نقل کرده اند هنگامی که شاه اسماعیل صفوى عراق را فتح کرد و به کربلا مشرّف شد، نسبت به جلالت شأن حرّ و مرقد شریف او تردید کرد. براى روشن شدن حقیقت دستور داد تا قبر او را نبش کنند. چون آن را شکافتند، جسد حرّ را با لباس هاى خون آلود مشاهده نمودند، و آثار جراحت را بر بدنش تازه یافتند و بر سر او ضربت شمشیرى بود و سربندی بر آن جراحت بسته شده بود. شاه دستور داد آن سربند را بگشایند و سربندی دیگر به جاى او ببندند.[۱] چون در کتب تاریخ و سیره نقل شده بود که این سربند متعلق به امام حسین علیه السلام بود که بر سر حرّ بست. امّا موقعى که سربند را از سر حرّ باز کردند، خون فوران نمود. به طورى که قبر پر از خون شد. سر را با سربند دیگر بستند ولى خون قطع نشد.
آورده اند که فقیه و عالم بزرگ، سید محمد جواد حسینی عاملی، مؤلف کتاب «مفتاح الکرامه»[۱]، شبی از شب ها در خانه ی خویش ـ در نجف ـ مشغول شام خوردن بوده است. کسی درِ خانه را می کوبد. سید می شناسد که کوبنده ی در، خادم استادش علامه سید مهدی بحرالعلوم است. بشتاب می رود و در را باز می کند. خادم می گوید: «شام بحرالعلوم را نزد او گذاشته اند، او نمی خورد و منتظر شماست!». سید جواد عاملی بتعجیل به خانه سید بحرالعلوم می رود، همینکه وارد می شود و چشم جناب استاد به او می افتد فریاد می زند: « ـ آیا از خدا نمی ترسی؟ آیا خدا را مراقب خود و اعمال خود نمی دانی، از خدا شرم نمی کنی؟ ـ آقا! چه روی داده است؟ ـ می خواستی چه روی بدهد؟ مردی بی بضاعت
امروز به مکانی برخوردم که از جمله آثار قدیمی شهر یزد محسوب می شود که در خانه های قدیمی مردم این شهر به چشم می خورد. اسم سوژه تصویری ما «پاکَنِه» هست! پاکنه (pākane) در کتب لغت اینگونه معنا شده: جای پا یا پله ای که در کاریز و قنات و مانند آن کنده باشند! توضیح: در حیاط بعضی از خانه های سنتی مردم شهر یزد، مسیری ایجاد می کردند برای دستری آسان به آب قنات ها که به آن «پاکَنِه» گفته می شود. قدیمی ها از آب این مکان جهت شست و شوی ظروف و رخت و لباس و همچنین برای نظافت حیاط منزل استفاده می کردند.
سلام داداش گلم. حسین جان، داداشی دقیقاً ۵ سال است که پرواز کرده ای و به وصال یار نایل آمده ای. ۵ سال پیش چنین شبی رابیاد می آوری؟ آن شب که مرا رساندی و بعد از خداحافظی گفتم: بعدا می بینمت! اما تو در جواب گفتی: دیگه منو نمی بینی! چقدر کج فهم بودم! معنا و مفهوم حرفت را نفهمیدم… فکر کردم منظورت آن ساعت است. تو بعد از رساندن من رفتی و پریدی. و من در هیاهو و لعاب هزار رنگ این دنیا غرق شدم. درست ۵ سال پیش درچنین لحظاتی در بامداد ۲۷مرداد۱۳۸۹ در شهری غریب و پر از دژخیم برای رهایی مظلومی از چنگال مزدورانی خونخوار شجاعانه به دل دشمن جان، مال و ناموس کشور شیعه خانه مولایمان(عج) زدی و دلاورانه جنگیدی. شوق به شهادت در تو آنقدر زیاد بود که دل بی کران دریایی ات
یکی از طلاب جوان حوزه علمیه قم این قضیه را برایم نقل کرد: از فوت مرحوم آیت الله العظمی بهجت (ره) بسیار متأثر شدم که از ارتباط با چنین عالم اخلاقی بزرگ و اهل معنا محروم شدم و نتوانستم از وجود پربرکت این مرجع تقلید و یادگار مرحوم آسید علی آقا قاضی (ره) استفاده کنم و دائما با یادآوری خاطرات نمازهای مسجد ایشان گریه می کردم و حسرت ایام گذشته را می خوردم. در همین حالات بود که شبی ایشان را در عالم خواب دیدم و درخواست توصیه و دستورالعملی برای رشد معنوی کردم! مرحوم آقای بهجت سه توصیه به بنده کردند: اول فرمودند: نماز شب. دوم فرمودند: توجه به امام زمان ارواحنافداه. سوم: فرمودند: نماز اول وقت![۱] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [۱] . البته این طلبه بزگوار می فرمود: اوایلی که این خواب عجیب را دیده بودم توصیه سوم ایشان را به
قدیمی ترین ویدئویی که از میلاد امام زمان (علیه السلام) با نوای حاج عبدالرضا هلالی در دسترس می باشد، مربوط به سال ۱۳۸۲ است و تا آنجایی که جستجو کردم اثری از این جلسه در فضای مجازی پیدا نکردم لذا به فکر افتادم تا این جلسه خاطره انگیز و به یادماندنی را در فضای مجازی به اشتراک بگذارم. فایل تصویری: فایل صوتی:
در طول تاریخ افراد بسیار آلوده اى را مى بینیم که با شنیدن آیه ای از آیات قرآن کریم چنان تکان خوردند که در یک لحظه با تمام گناهان خود وداع گفتند، و حتى بعضاً در صفوف زاهدان و عابدان قرار گرفتند. از جمله ی این افراد که با شنیدن آیه ای از آیات قرآن کریم متأثر شد و مسیر زندگی خویش را تغییر داد، سرگذشت معروف «فُضَیل بن عَیّاض» است.[۱] او در آغاز کار راهزن خطرناکى بود که همه مردم از او وحشت داشتند. در کتب تفسیر و حدیث آورده اند که در دل شبی از نزدیکى یک آبادى مى گذشت، دخترکى را دید و نسبت به او علاقه مند شد. عشق سوزان دخترک فُضَیل را وادار کرد که شب هنگام از دیوار خانه او بالا رود و تصمیم داشت به هر قیمتى که شده به وصال او نائل گردد،
مرحوم شهید حضرت آیت الله دستغیب (ره) در کتاب شریف «گناهان کبیره» داستان عجبیب و بُهت آوری از ستاریت و پرده پوشی خداوند نسبت به مسلمانی که شرب خمر می کرد، نقل می کند. ایشان این داستان را اینگونه نقل کرده است: در کتاب مصابیح القلوب سبزوارى است که چون آیه ی تحریم خمر نازل شد[۱]، منادى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ندا داد: کسى نباید خمر بنوشد! روزى اتفاق افتاد که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از کوچه اى عبور مى فرمود و مرد مسلمانى که شیشه شراب به دست داشت، وارد آن کوچه شد. چون رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را دید که مى آید، سخت ترسید، گفت: خدایا توبه کردم که دیگر خمر نخورم، مرا رسوا نکن! چون نزدیک به آن حضرت شد، حضرت فرمود: در این شیشه چیست؟ گفت: سرکه است! آن حضرت
أبوهاشم یا أبوعامر سید إسماعیل بن محمد یزید بن ربیعه حِمیَری معروف به سید از مشهورترین شاعران شیعه و مدافع مذهب و زبان گویای این مذهب بود. طبع شعر وی به قدری روان و شعرش به حدی فراوان بود که تاکنون کسی موفق به تدوین دیوان جامع و ضبط همه اشعار او نشده است. تنها ۲۳۰۰ قصیده از هاشمیات او را جمع آورده اند. نقل شده که وی در ابتدا بر مذهب خوارج بود، سپس مذهب کیسانیه[۱] اختیار کرد و بعدها با عنایت امام صادق (علیه السلام) مستبصر شده، و به مذهب امامیه گرایید و تا پایان عمر شیعه باقی ماند. نسب سید به قبیله حمیر می رسد که اصلا از یمن بودند و قریشی نبوده است. سید اسماعیل حِمیَری، نه فاطمی بود و نه علوی، بلکه سیادت او به معنای لغوی [به معنای آقا] و سید جزء نام او
در این مجموعه سعی شده تعدادی از مناجات های تصویری قدیمی که در چند سال گذشته به نحو جداگانه بر روی سایت قرار داده شده بود به صورت یکجا جمع آوری گردد و در اختیار بینندگان عزیز قرار گیرد. در این مجموعه می توانید مناجات های زیر را مشاهده کنید: مناجات الهی بنده زارم مناجات الهی من تو را یاری نکردم مناجات گفتم آلوده دلم + دعای کمیل مناجات امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد کوفه روضه شام غریبان امیرالمؤمنین علیه السلام در شب قدر ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ مناجات الهی بنده زارم فایل تصویری: فایل صوتی: ـ
حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی (سلّمه الله و أبقاه) در جلد دوّم کتاب «جرعه ای از دریا» حکایتی عجیب و تأثیرگذار در باب عواقب نارضایتی مادر از حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی (دامت برکاته) نقل می کند که: آقای وحید خراسانی حکایت های جالبی از آقای شیخ هاشم قزوینی نقل می کرد؛ از جمله یک بار شیخ هاشم وارد قبرستان پیغمبریه ی قزوین می شود، می بیند که صاحب یکی از قبرها به صورت سگی درآمده و روی قبر خود نشسته است. آن سگ به شیخ هاشم التماس می کند: «آشیخ هاشم! چون مادرم از من ناراضی است به این صورت درآمده ام، برو ایشان را راضی کن تا نجات پیدا کنم.»[۱] ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [۱] . جرعه ای از دریا، ج۲، ص۵۶۷
این دعا از ادعیه ی حضرت حجت أرواحنافداه است که مرحوم سید مرتضی کشمیری برای رفع گرفتاری ها سفارش کرده است و در کتاب قصص الأنبیاء راوندی[۱] نیز نقل شده: یا مَن إذا تَضایَقَتِ الأمورُ فَتَحَ لها [لنا] باباً لَم تَذهَب إلیه الأؤهامُ صلِّ علی مُحَمدٍ و آلِ مُحمّدٍ و افتح لِأمُورِی المُتَضایقهِ باباً لَم یَذهَب إلیه وَهمٌ یا أرحم الراحمین[۲].[۳] ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [۱] . قصص الأنبیاء، ص۳۶۵ [۲] . البته در نقل راوندی بجای «صلِّ»، «فصلِّ» است ولی آن طور که از مرحوم کشمیری نقل شده «صلِّ» است. [۳] . جرعه ای از دریا، آیت الله شبیری زنجانی، ج۱، ص۵۱۷
حضرت امام خمینی (قدس سرّه) در خصوص عظمت این مناجات می فرماید: مناجاتى که در ماه شعبان هست و من در نظر ندارم که در هیچ یک از ادعیه گفته شده باشد که ادعیه مال همه ی ائمه است. این دعاى شعبان، مناجات شعبان، مناجات همه ی ائمه است و در این، مسائل بسیار هست، معارف بسیار هست و ادب اینکه انسان چه جور باید با خداى تبارک و تعالى مناجات کند. ما غافلیم از این معانى که وضع چى است. شاید بعضى از جُهّال ما هم این طور اعتقاد دارند که این ادعیه وارد شده و این چیزهایى که از ائمه وارد شده است اینها تشریفات است. مى خواهند ما را یاد بدهند و حال اینکه مسأله این نیست، مسأله این است که در مقابل خدا ایستادند آنها، آنها مى دانند که در مقابل چه عظمتى ایستادند، آنها معرفت
این نوشتار بر گرفته از ترجمه کتاب «فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفی» می باشد که به ابعاد مختلفی از زندگی حضرت زینب علیها السلام پرداخته است. ولادت حضرت زینب علیها السلام آن حضرت سومین فرزند حضرت زهرا علیها السّلام است و بر طبق نگارش برخى از محقّقان ولادت آن بانوى خوش یمن پاک و بزرگوار پنجم ماه جمادى الاول سال پنجم یا ششم هجرى است، و همچنین شعبان سال ششم هجرى، سال چهارم و نیز اواخر ماه رمضان سال نهم هجرى نیز گفته شده که قول اخیر درست نیست. زیرا حضرت زهرا پس از رحلت پدر بزرگوارش در سال دهم یا یازدهم هجرى (به اختلاف روایت) از دنیا رفت، اگر تولّد حضرت زینب سال نهم باشد با توجّه به اینکه وى دختر بزرگ آن حضرت است تولّد امّ کلثوم چه وقت خواهد بود و محسن را کى باردار شد که
بسم الله الرحمن الرحیم دانستن احکام شرعی یکی از مسائل ضروری و از جمله واجبات زندگی ما مسلمانان است به همین دلیل تصمیم گرفتم در ادامه مطالب احکام شرعی مجموعه ی “احکام جامع اعتکاف” مطابق با فتوای ده تن از مراجع عظام تقلید را تقدیم بینندگان وبگاهم کنم. قبل از مطالعه متن پرسش و پاسخ ها دانستن چند نکته ضروری است: ۱ـ برای درج این مطلب از نرم افزار “پرسش ها و پاسخ های دانشجویی” که توسط مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی تهیه شده استفاده کردیم اما برای ویرایش متن این مجموعه وقت زیادی صرف شده لذا انتظار می رود بینندگان عزیز و دوستان سایبری حق کپی رایت را رعایت کنند. ۲ـ در این مجموعه به ۷۰ پرسش مبتلابه در ارتباط با احکام اعتکاف پاسخ داده شده است. ۳ـ در تنظیم این متن، نظر حضرت امام خمینی ـ قدس سرّه
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم مهمترین راه براى عبادت همان خلوت و پرهیز از کثرت است. هر چه انسان از کثرت فاصله داشته باشد در عبادت کامیاب تر است و اعتکاف هم از همین جهت محترم و معتبر است. مردان الهى دو گروهند، اوحدى از آنها در عین حال که در کثرتند، کثیر را نمى بینند و آن واحد «خالق کثیر» را مى نگرند و کثیر را جز آیات او نمى دانند و نمى بینند، ولى براى اوساط از مردان الهى و عبادى، باید زمان و زمینى فراهم بشود که این ها از کثرت محفوظ بمانند. شب و مخصوصاً سَحَر، که بسیارى از مردم خوابند و کثرتى مزاحم کسى نیست. براى رازگویى با ذات اقدس الهى بسیار مناسب است، لذا فرمود: «انَّ ناشئهَ اللَّیْلِ هِىَ اشَدّ وَطْئاً وَ اقْومُ قیلًا»؛ «سحرخیزى نشئه ى خاص خودش را
در این نوشتار سعی شده است دورنما و چشم اندازی مختصر، از برنامه آموزش عمومی حوزه برای جوانان و نوجوانانی که مشتاق به تحصیل در حوزه علمیه می باشند به تصویر کشیده شود. إن شاءالله در آینده سعی بر این دارم که بتوانم در مورد رشته ها و مراکز و دانشگاه های تخصصی حوزه تحقیقی جامع به عمل آورم و مطلبی با این موضوع در وبگاهم درج نمایم. ناگفته نماند از آنجایی که قصد ما بر اختصار در این متن بوده است به همین دلیل تنها به دروس عمومی حوزه اشاره شده است و از دروس مطالعاتی و جنبی حوزه همچون مکالمه زبان های خارجه، عقاید، تاریخ، تفسیر، فلسفه، نهج البلاغه، حدیث، علوم قرآنی و… که به صورت دروس مطالعاتی در سطوح مختلف خوانده می شود سخنی به میان آورده نشده است! برنامه ی آموزشی کنونی در حوزه مشتمل بر
علامه سید جعفر مرتضی عاملی در ابتدای کتاب «ابن عربی سنّی متعصّب» هدف از نگاشتن این کتاب را سؤالات متعددی که درباره صحت تشیع محی الدّین از ایشان پرسیده شده است بیان می کند و در ابتدای این کتاب، جواب سؤالی که در مورد عقیده امام خمینی (ره) در مورد شخصیت ابن عربی شده است را پاسخ می دهد که به شرح ذیل می باشد: معظم له در پیش درآمد کتاب می فرمایند: درباره ی تشیّع محی الدین ابن عربی سؤالات بسیاری به ما رسیده است که آخرین آنها سؤال زیر است: بسم الله الرحمن الرحیم سرور محقق جناب جعفر مرتضی عاملی (دامت برکاتُک) سلام علیکم. من در کتاب هایمان درباره ی شیخ محی الدین ابن عربی صاحب فتوحات مکیه و کتب دیگر که درباره ی عرفان نظری است، مطالب زیادی خوانده ام… نیز در برخی از کتاب های آقای
فایل تصویری: عبدالرضا هلالی در اولین ساعات تحویل سال در برنامه «بهار در خانه است» که به صورت زنده از شبکه دوم سیما بر روی آتن رفت، حضور پیدا کرد. این برنامه با اجرای کامران نجف زاده و حضور هنرمندان و بازیگران به اجرا درآمد. در ابتدا آقای نجف زاده از برنامه های عبدالرضا هلالی که برای ایام فاطمیه در نظر گرفته است سؤال می کند. کامران نجف زاده در ادامه از آفت های مداحی از ایشان سؤال می کند و آقای هلالی جامعه روحانیت را بهترین کارشناسان برای شناسایی و رفع آسیب های مداحی و عزاداری معرفی می کند. عبدالرضا هلالی در این برنامه با اشاره به اینکه مردم ایران امسال می توانند بهترین و اولین هدیه را در همین روزهای ابتدایی سال۹۴ به حضرت زهرا علیها سلام بدهند به مردم توصیه می کند؛ با همکاری اپراتورهای ایرانسل و
حضرت زین العابدین علیه السّلام مى فرماید: در روز عاشورا، پدرم مرا در حالى که خون از بدنش مى جوشید به سینه اش چسبانید و فرمود: پسرم، دعایى است براى رفع گرفتارى و نیاز شدید و مشکلى که پیش مى آید. این دعا را مادرم فاطمه زهرا به من آموخته است و او خود از رسول خدا فرا گرفته بود و پیامبر را جبرائیل آموزش داده بود. از من فراگیر! آنگاه فرمود: بخوان: بِحَقِّ یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ یَا مَنْ یَقْدِرُ عَلَى حَوَائِجِ السَّائِلِینَ یَا مَنْ یَعْلَمُ مَا فِی الضَّمِیرِ یَا مُنَفِّسَ عَنِ الْمَکْرُوبِینَ یَا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُومِینَ یَا رَاحِمَ الشَّیْخِ الْکَبِیرِ یَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ یَا مَنْ لَا یَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِیرِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی[ذکر حاجت].[۱] ترجمه: خداوندا! به حقّ «یاسین» و قرآن حکیم، و به حقّ «طه»
یکى از صلوات هاى مجرّب و مؤثّر در گرفتن حاجت، صلوات حضرت فاطمۀ زهرا علیها السّلام است. مرحوم حضرت حجه الاسلام شیخ احمد رحمانی همدانی (ره) صاحب کتاب “فاطمه الزهراء سلام الله علیها بهجه قلب المصطفی صلی الله علیه و آله” می فرماید: از استادم و آن کس که از هر جهت به او اعتقاد دارم، مرحوم آیه اللّه ملاّ على معصومى (آخوند همدانى) شنیدم که مى فرمود: به هنگام توسّل به حضرت زهرا علیها السّلام پانصد و سى مرتبه بگویید: اللّهمّ صلِّ عَلَى فاطِمَهَ وَ أبِیها وَ بَعلِها وَ بَنیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بِه عِلمُک؛ خداوندا، بر فاطمه و پدرش و همسر و پسرانش به تعداد آنچه که دانشت بر آن احاطه دارد، درود فرست! و نیز از آن بزرگوار شنیدم که مى گفت: الهى بحقّ فاطمهَ و أبیها و بَعلِها و بَنیها وَ السِّرِّ المُستَودِعِ فِیها؛ خداوندا، به