داشتن قدرت یکی از شرایط عمومی تکلیف
یکى از شرایط عمومى تکالیف شرعى، داشتن قدرت است و در روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، بیان شده است که این فریضه صرفاً بر عهده کسانى است که قدرت بر این کار داشته باشند؛ در حالى که در نهضت حسینى(علیه السّلام)، آن حضرت به دلیل جهالت یا سست عنصرى یا عافیتطلبى مردم و یا به انگیزههاى دیگر، از پشتیبانى مردم محروم بود و توانایى براندازى یک حکومت سفّاک تا دندان مسلح را نداشت! پس چگونه آن حضرت قیام مسلحانه کرد و آن را امر به معروف و نهى از منکر اعلام نمود؟
استاد مطهرى «ره» در این باره مىفرماید: شرط دیگرى براى امر به معروف و نهى از منکر ذکر شده به نام «قدرت» «إنما یجب على القوى المطلع»[۱] یعنى، شخص ناتوان نباید امر به معروف و نهى از منکر کند. این یعنى نیروى خود را حفظ کن و نتیجه بگیر، اما آنجا که ناتوانى و نیرویت هدر مىرود، اقدام نکن. اینجا هم یک اشتباه بزرگ براى بعضى پیدا شده که مىگویند: من که قدرت ندارم فلان کار را انجام دهم، اسلام هم گفته اگر قدرت ندارى انجام نده پس تکلیف از من ساقط است در جواب باید گفت: خیر اسلام مىگوید: برو و قدرت به دست بیاور این «شرط وجود» است، نه «شرط وجوب» یعنى تا ناتوانى، دست به کارى نزن ولى باید بروى قدرت و توانایى کسب کنى تا به نتیجه برسى.
تحصیل قدرت براى این اصل به قدرى مهم است که گاهى کار حرام واجب مىشود ـ مثلًا پست و مقام گرفتن از خلفاى جور و ظلم و خدمت در حکومت آنها ـ اما اگر مىبینى این مقام تو وسیلهاى مىشود که بر امر به معروف و نهى از منکر قدرت پیدا کنى، حتماً این کار را انجام بده. در تاریخ اسلام داریم که اشخاص به دستور ائمه (علیهم السّلام) به دربار خلفا وارد مىشدند.
در پاسخ به این عقیده که اگر قدرت تصادفاً پیدا شد، امر به معروف و نهى از منکر واجب است و اگر نه، واجب نیست باید ببینیم اسلام چه ارزشى به این اصل داده است؟
ارزش این اصل تا آنجا است که آن را ضامن بقاى اسلام دانستهاند و به خاطر آن امام حسین (علیهم السّلام) و یارانش شهید مىشوند و اهل بیت آن حضرت، به اسارت مىروند. در روایتى در نکوهش برخى از مردم آخرالزمان آمده است: «لایوجبون أمراً بالمعروف و نهیاً عن المنکر إلّا إذا أمنوا الضرر[۲]».
در حدیث دیگر از امام باقر (علیه السلام) آمده است: «إن الأمر بالمعروف و النهى عنالمنکر سبیل الأنبیاء منهاج الصلحاء بها تقام الفرایض و تأمن المذاهب و تعمر الارضوى نتصف من الاعداء[۳]». فریضهاى که چنین ارزشى دارد، آیا ممکن است درباره آن بگویند: اگر یک روز اتفاقاً و تصادفاً نیرویى داشتى انجامش بده وگرنه تکلیف ساقط است. این بدان معنا است که بگویند: اگر تصادفاً دیدى مىتوانى اسلام را نگه دارى، نگه دار و اگر دیدى نمىتوانى، دیگر لازم نیست در مورد احتمال تأثیر هم همین طور است یعنى، نمىتوانیم بگوییم: چون احتمال تأثیر وجود ندارد، پس تکلیف ساقط است»[۴].
نمونهاى از عملکرد صحیح در مسأله احتمال تأثیر را در واقعه عاشورا مىبینیم که اهل بیت (علیهم السّلام)، حتى کشته شدن امام حسین (علیه السّلام) را هم پایان کار و وظیفه خود ندانستند و حتى در دربار یزید و ابن زیاد دنبال همان هدف حسینى بودند. شهید شدن امام (علیه السّلام) از یک نظر براى آنان آغاز کار بود، نه پایان کار.[۵]
[۱]. امر به معروف و نهى از منکر (فقط بر انسان قدرتمند و آگاه واجب است.(فروع کافى، ج ۵، ص ۵۹).
[۲]. امر به معروف و نهى از منکر را واجب نمىدانند، مگر وقتى که از ضرر آن در امان باشند. (فروع کافى، ج ۵، ص ۵۵).
[۳]. امر به معروف و نهى از منکر، راه پیامبران و شیوه نیکان است. به وسیله این اصل واجبات برپا مىگردد، راهها امن و سرزمینها آباد مىشود و از دشمنان «حقوق ضایع شده» باز ستانده مىگردد. (فروع کافى، ج ۵، ص ۵۵).
[۴]. حماسه حسینى، ج ۱، صص ۳۱۲ ـ ۳۰۴٫
[۵]. پرسش ها و پاسخ های دانشجویی، ج۱۳ (ویژه محرّم)، ص۹۴٫