آخرین خداحافظی
سلام داداش گلم.
حسین جان، داداشی دقیقاً ۵ سال است که پرواز کرده ای و به وصال یار نایل آمده ای. ۵ سال پیش چنین شبی رابیاد می آوری؟ آن شب که مرا رساندی و بعد از خداحافظی گفتم: بعدا می بینمت! اما تو در جواب گفتی: دیگه منو نمی بینی!
چقدر کج فهم بودم! معنا و مفهوم حرفت را نفهمیدم… فکر کردم منظورت آن ساعت است. تو بعد از رساندن من رفتی و پریدی. و من در هیاهو و لعاب هزار رنگ این دنیا غرق شدم. درست ۵ سال پیش درچنین لحظاتی در بامداد ۲۷مرداد۱۳۸۹ در شهری غریب و پر از دژخیم برای رهایی مظلومی از چنگال مزدورانی خونخوار شجاعانه به دل دشمن جان، مال و ناموس کشور شیعه خانه مولایمان(عج) زدی و دلاورانه جنگیدی. شوق به شهادت در تو آنقدر زیاد بود که دل بی کران دریایی ات نتوانست عطش شوق دیدار یار را جواب دهد و تو با قطره قطره خونت این عطش را سیراب کردی!
من هم پاگیر این دنیای پست و رنگارنگ شدم.
گاهی فکر میکنم مرا از یاد برده ای!؟ اما نه، تو در عالمی هستی که فراموشی در آن راه ندارد، این من هستم که در پستی این دنیا جا خوش کرده ام و راهی برای نزول نگاه پر محبت و گرمت نذاشتم.
آخ که چقدر دلتنگ تو ام، دلتنگ آن خنده هایت، دلتنگ آن چهره معصوم و پاکت، دلتنگ کلام دلنشین و امیدوارت، وهزاران دلتنگی دیگر…
داداشی نمیدانی چقدر حسرت آن شب آخر را میخورم. که چرا آنقدر ساده بودم. خوب که فکر میکنم، میبینم کلام تو از جنسی دیگر بود و من فهم آن را نداشتم.
دل خیلی هوایت را کرده و عجیب بهانه ات را میگیرد. ای کاش…
راستی این ۵ سال که از پروازت میگذرد در اینجا اتفاقات زیادی افتاده، میدانم پر حرفی میکنم ولی حق بده که بترسم! آری میترسم که تاریخ دوباره تکرار شود و یک کوفه جدید بسازند. کوفه ای که نتیجه اش کربلا می شود. حسینم، دادا جون نزد مادرمان حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و عمه مان بی بی زینب کبری (سلام الله علیها) سفارشی کن و بگو: مولایمان امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب برحقش امام خامنه ای(حفظه الله) خیلی تنهایند و غریب! آنها را به تنهایی و غربت علی(علیه السلام) قسم بده.
ای کاش راه پروازی و معبر وصالی برای ما هم باز می شد. ای کاش…
سلامتی و تعجیل در فرج مولایملن امام زمان(عج) و سلامتی نایب بر حقش صلوات.
وعده شهادت آبادی ها: همزمان با سالروز پروازش
قرائت سوره «یس» هدیه به جمیع شهداء
بالاخص شهید غریب در حرم امام غریبمان پاسدار شهید حسین غفاری
دلنوشته ای از طرف صیدی در پی صیاد
بسم رب الشهدا …
ای شهید ای آنکه بر کرانه ی ازلی و ابدی وجود نشسته ایی دستی برآر و ما قبرستان نشینانِ عادات سخیف را از این منجلاب بیرون کش …
التماس دعا
یا علی
[پاسخ]
واقعا چه زیبا گفته اند اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است
[پاسخ]