ماجرای توسل به حضرت اباالفضل و شفای چشم یکی از علما

آیت الله العظمی شبیری زنجانی (دام ظله) در جلد سوم کتاب «جرعه ای از دریا» می نویسد:
مرحوم حاج میرزا فخرالدین جزایری فرزند آسید علی جزایری است که از علمای درجه اول تهران بود و این قضیه را ایشان نقل می کرد که یک وقت ناراحتی چشم پیدا کردم. پیش دکتر امین الملک (که زمانی وزیر بهداری بود) رفتم. وی متخصص چشم و اولین چشم پزشک تهران بود و بعدا به دکتر مرزبان لقب پیدا کرد. دکتر امین الملک چشمم را عمل کرد. حاج میرزا فخرالدین می گفت: من از حاج آقا جمال اصفهانی ـ برادر حاج آقا نورالله و آقا نجفی اصفهانی ـ شنیده بودم که خواندن این ابیات برای توسل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام خیلی مؤثر است:
ای ماه بنی هاشم خورشید لقا عباس ….. ای نور دل حیدر شمع شهدا عباس
از محنت و درد وغم ما رو به تو آوردیم ….. دست من مسکین گیر از بهرخدا عباس
در میان اهل دعا معروف است که این شعر تأثیر فوق العاده ای دارد اگر چه از نظر شعری ارزش چندانی ندارد. این شعر را خواندم و خوابیدم. در خواب به من گفتند که به «حاج شیخ» هم متوسل شوید. «حاج شیخ» در اصطلاح ما به حاج شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه) اطلاق می شد. از خواب بیدار شدم و فاتحه ای برای آقای حاج شیخ خواندم و دوباره خوابیدم. در خواب دیدم: در دریا افتاده ام و درحال غرق شدن هستم. شخصی بیرون آب بود. به من فرمود: دستت را به من بده و اشاره کرد و مرا نجات داد. از او پرسیدم: شما کیستید؟ فرمود: عباس! این واقعه همان شبی واقع شد که من چشمم را عمل کردم. فردا دکتر امین الملک چشمم را معاینه کرد و گفت: آقا سید، معجزه کردی؟! گفتم چطور؟ گفت: آن چشمی که من دیده بودم و عمل کردم، چشم نبود. چه اتفاقی افتاده؟ گفتم: بله، معجزه شده است و ماجرای توسلم به حضرت اباالفضل علیه السلام را برایش نقل کردم.[1]
[1]. جرعه ای از دریا، ج3، ص575
یا اباالغوث ادرکنی
[پاسخ]