معامله خدا با یک قطره اشک
مرحوم حاج شیخ علی اکبر النهاوندی در کتاب «جنّة العالیه» می نویسد: بدان! بعضی از ارباب مقاتل برای توضیح و تشریح اخباری که در فضیلت گریه بر سید الشّهدا علیه السّلام وارد شده ـ که خداوند گناه گریه کننده را به یک قطره اشک می آمرزد ـ به قضیه ملاقات مرحوم [سید مهدی] بحر العلوم (أعلی الله مقامه الشریف) با حضرت حجّت علیه السّلام در راه سامرّه متوسل شده اند و مجمل کیفیّت آن علی ما هو المعروف این است:
آن مرحوم وقتی به سامرّه می رفت، در بین راه به این مسأله فکر می کرد که گریه بر حسین علیه السّلام گناهان را می آمرزد، ناگاه دید عربی سوار بر مرکب مقابلش رسید، سلام کرد بر سیّد و فرمود: جناب سیّد شما را متفکّر می بینم، چه خیال می کنید؟ اگر مسأله علمی است، صحبت بدارید! شاید من هم بی ربط نباشم.
جناب بحر العلوم فرمود: در این خصوص متفکّرم که چگونه می شود حق تعالی این همه ثواب به زائرین و بکّایین[1] حضرت سید الشّهدا علیه السّلام بدهد که در هر قدمی که زائر [برای زیارت سیدالشهدا علیه السّلام] بر می دارد، ثواب یک حجّ و یک عمره در نامه عملش نوشته شود و برای یک قطره اشک، تمام گناهان صغیره و کبیره اش آمرزیده شود.
آن سوار عرب فرمود: تعجّب مکن! من برای شما مثلی می آورم تا مشکلت حلّ گردد. وقتی سلطانی در صحرا و بادیه در شکارگاه وارد خیمه ای شد؛ چون غلامان از سلطان دور افتاده بودند. پس در آن سیاه چادر، پیر زال با پسری دید و در گوشه خیمه عنیزه ای داشتند؛ یعنی بزی که از آن شیر دوشیده و گذران [زندگی] می کردند. آنها بز را برای سلطان کشتند و طعام حاضر کردند و بر چیز دیگری غیر از آن قدرت نداشتند، سلطان را نمی شناختند و محض اکرام ضیف، این عمل را کردند. سلطان شب آنجا ماند.
روز بعد در دیدار عمومی سلطان داستان خود را نقل نمود که من در شکارگاه، تشنه و گرسنه در صحرا از غلامان دور افتادم تا آن که در شدّت گرمی هوا به خیمه این پیر زال رفتم و مرا نمی شناختند.
ما یملک این عجوزه و پسرش بزی بود که از شیر آن گذران می کردند. بز را کشته، برای من کباب نموده، حاضر ساختند، الحال چه کنم؟ در عوض به اینها چه بدهم و چه کنم که تلافی محبّت این زن و پسرش بشود؟
یکی گقت: صد گوسفند به او بدهید. دیگری از وزرا گفت: صد گوسفند و صد اشرفی بدهید. دیگری گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید.
سلطان فرمود: هرچه بدهم، کم است. اگر سلطنت و تاج و تختم را بدهم، آن وقت تلافی به مثل کرده ام. چون آنها هرچه داشتند، به من دادند، من هم باید هرچه دارم، به ایشان بدهم تا تلافی شود.
الحال، جناب بحر العلوم! حضرت سید الشهدا علیه السّلام هرچه از مال و منال، اهل و عیال، پسر و برادر، دختر و خواهر، سر و پیکر داشت، در راه خدا داد، [خداوند که نمی تواند خدایی خود را به حسین دهد] پس اگر خداوند به زائرین و باکین آن جناب، آن همه اجر و ثواب بدهد، نباید تعجّب نمود. این را فرمود و از نظر سید غایب شد.[2]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . گریه کنندگان
[2]. العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (عج)، ج2، ص546
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
[پاسخ]
سلام و عرض ادب خدمت حضرت آقای فلاح
مطلبی درباره عدم رعایت حق کپی رایت برام ارسال کردین
بنده چون الان به کامپیوتر دسترسی نداشتم فعلا با گوشی منبع سایت شما رو زیر پست سوالات آزمون پذیریش حوزه نوشتم .به زودی کل مطلبو برمیدارم.
امیدوارم شما هم برای مطالبتون منبع ذکر کنید مگر اینکه تمام مطالبتون تولیدی باشه .
یا علی
[پاسخ]
حمیدرضا پاسخ در تاريخ اسفند 17ام, 1397 3:37 ب.ظ:
سلام.
ممنونم.
سایت رو ملاحظه کنید…مطلبی کپی توی سایت دیدین خوشحال میشم بهم اطلاع بدین.
[پاسخ]