اثر کلام امام هفتم علیه السّلام در «بشر حافی»
فرا رسیدن ماه مبارک رمضان را به همه بینندگان و دوستانم تبریک عرض می کنم.
از آنجایی که ماه مبارک رمضان منسوب به ماه “خدا” است به دلم افتاد امشب که شب اوّل ماه مبارک رمضان است داستان بسیار تکان دهنده ای را برایتان نقل کنم باشد که این داستان به ما توجهی مبدهد تا خودمان را برای مهمترین شب در این ماه که شب قدر و رقم خوردن اعمال هر فرد است آماده کنیم.
انشاالله بتوانیم حداقل در این چند شب ماه مبارک رمضان دل حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) و رضایت دل نازنینش را بدست آوریم. انشالله.
بنده را هم از دعای خیرتان فراموش نکنید.
و اینک شرح داستان:
«بشر حافی» یکی از اشراف زادگان بود که شبانه روز به عیاشی و فسق و فجور مشغول بود؛ خانه اش مرکز عیش و نوش و رقص و غنا بود و صدای آن از بیرون شنیده می شد. روزی کنیزی برای ریختن خاکروبه از منزل خارج شد که در این هنگام حضرت موسی بن جعفر (علیه السّلام) پس از شنیدن ساز و آواز می پرسند: «آیا صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟!» کنیز جواب داد: البته که آزاد و آقاست. کنیز وارد منزل شد در حالی که «بشر» بر سر سفره شراب نشسته بود علت تأخیرش را جویا شد. کنیز داستان پرسش مرد ناشناس و جواب خودش را نقل کرد. پرسید: آن مرد در نهایت چه گفت؟ جواب داد: آخرین سخن او این بود: «راست گفتی، اگر صاحب خانه آزاد نبود (و خودش را بنده پروردگار می دانست) از مولای خود می ترسید و در معصیت این چنین گستاخ نبود!».
سخن کوتاه امام هفتم (علیه السّلام) چنان در قلبش تأثیر کرد که سر از پا نشناخت و با پای برهنه از منزل خارج، و خود را به حضرت (علیه السّلام) رساند و عرض کرد:
«آقای من! از خداوند و از شما معذرت می خواهم. آری! من بنده خدای سبحان بوده و هستم، لیکن بندگیم را فراموش کرده بودم؛ بدین جهت چنین گستاخانه مشغول گناه بودم، ولی اکنون به بندگی خود پی بردم و از عمل های گذشته توبه می کنم، آیا توبه ام قبول است؟»
حضرت (علیه السّلام) فرمود:
«آری! خداوند توبه ات را می پذیرد».
او نیز از آن روز دست از کردار زشت خود برداشته و در ردیف زاهدان زمان خود به شمار می آید و به شکرانه این نعمت، تا آخر عمر با پای برهنه راه می رفت.[1]
همچنین نقل شده: چون با پای برهنه دنبال امام هفتم (علیه السّلام) دوید و با این حال توبه کرد، از این رو او را حافی (پای برهنه) لقب دادند!
[1] . قمی، عباس، منتهی الآمال، ج2، ص226 به نقل گناه و توبه؛ پرسش ها و پاسخ های دانشجویی، ج40، ص76.
ممنون
داستان جالبی بود
انشاالله خدا تو این ماه مبارک توبه همه ما رو بپذیرد
[پاسخ]
شنيده بودم ولي باز با خواندنش اشكم جاري شد خدا اجرت دهد. وب جالبي داري
[پاسخ]
بی بی بی حرم قبرت کجاست مادر…؟
[پاسخ]
سلام علیکم
حاج حمید دستتون درد نکنه.بسیار زیبا بود.گذاشتم تو سایت تا استفاده کنن. البته اگر یه کمی با کیفیتش رو بذارید هم برای استفاده خودم و هم برای استفاده دوستان منت دارتون میشم.تشکر. یا علی
[پاسخ]
سلام حاج آقا
برای مطالعه مطلب جدیدم تخت عنوان”نکاتی درباره جوابیه آقای متوسل، رئیس اداره تبلیغات تفت !” تشریف بیاورید.
نظرتان را حتما بنویسید.
التماس دعا
[پاسخ]
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر شما سایت خیلی پر محتوایی دارید سپاس
[پاسخ]
سلام حاج آقا
نماز و روزه ها قبول
ما رو هم دعا كنيد
از مناجات هاي قديمي حاج رضا بذاريد
اللهم عجل لوليك الفرج
[پاسخ]
خدا مشتری ندارد!
شیخ گاهی داستان شیرین و فرهاد رو مثال میزد و می فرمود:
فرهاد هر کلنگی که میزد می گفت: شیرین جونم!
و غیر معشوق خود ذکری نداشت. به یاد شیرین بود و به عشق او. هر کاری انجام میدهی تا پایان کار باید همین حال رو داشته باشی…
[پاسخ]
سلام علیکم . زیبا بود
[پاسخ]
ضمن عرض سلام و وقت بخیر
اگر امکانش هست لطف کنید منو دعا کنید ، ذاکر اهل بیت بودم از 4 سالگی تا 21 سالگی ، انقدر که یکماه قبل از اعیاد و عزا کلی دعوتنامه میگرفتم و واقعا علاقه خاصی به اهل بیت سلام الله داشتم و دارم ، سال 84 یک اتفاق بد مالی برای خانوادم افتاد که تمام هست و نیست مالی ما رفت ، مادرم از ترس آبرو سکته مغزی کرد سمت راست بدنش فلج شد و بهرحال بخیر گذشت و با فروش زمین و خانه ها بدهی ها رو دادیم ولی طلب مارو ندادند و ماهم ترک مکان کردیم به شهرستان ،
ولی بعد از مهاجرت سلب توفیق شدم و تک و توک در سال مداحی میکنم ، توروخدا خودتون ، دوستانتون برام دعا کنید …
راستی : اگر میشه در موارد خاص مثل همین نام بشر حافی ، یا نام منابع که برای عموم آشنا نیست از اعراب استفاده کنید که درست تر بیاموزیم…
خیلی خیلی دست شما درد نکنه ، اجر شما با ارباب بی کفنم امام حسین علیه السلام
[پاسخ]
حمیدرضا پاسخ در تاريخ اسفند 3ام, 1394 2:15 ب.ظ:
سلام بر أمیرحسین.
إن شاءالله خداوند مشکلات شما را بزودی زود برطرف کنید!
چشم حتماً به حرم رفتم دعاگوی شما خواهم بود!
ممنون از توجهتون.
[پاسخ]