حمیدرضا فلاح

حمیدرضا فلاح

حمیدرضا فلاح تفتی

سینه ای که در آتش نسوخت!

تعداد بازدیدها: 4,544 مشاهده

هندوها و سوزاندن مردگان

مرحوم علامه دربندی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب شریف “اسرار الشهادة” قضیه ای عجیبی در باب معجزات حسینی روایت می کند که نقل آن خالی از لطف نمی باشد:

ایشان می گوید:

بدان بدرستی که بعضی از کسانی که وثوق دارم به خبر آنها خبر داد مرا که، به بعضی از شهرهای هند سفر کرده بود و خودش از اهل آذربایجان بود، می گفت: دیدم روزی در ایام اقامت خود جماعت بسیاری از اهل آن شهر و غیر آنها می دویدند و با سرعت به سوی میدان بزرگی که در آن شهر بود حرکت می کردند، پرسیدم از آنها از سبب این، گفتند به من که: طایفه هندی ها که از مشرکین می باشند نزد آنها نعش مرده هست، می خواهند که او را به آتش اندازند و بسوزانند، زیرا که رسم و عادت آنها در حق مردگان همین است، من هم با کمال سرعت با آنها روانه آن میدان گشته، پس دیدم که آنها مهیا کرده اند هیمه بسیاری با خس و خاشاک زیاد گذاشته اند آن مرده را در وسط آن هیزم ها، و آن میت دختر باکره ای بود پس از آن آتش به آن هیزم ها زدند، چنانکه یک طرف میدان مثل جهنم مشتعل گشته، شعله های آتش جمیع بدن آن دختر را سوزانده و خاکستر نمود، مگر سینه ی او را که أبداً در آنها آتش تأثیر نکرده، پس حضار را از مشاهده آن حال تعجب روی داد.

عالم آنها دوباره هیزم بسیاری انداخته و مشتعل کرده و کلماتی چند خواند تا بلکه بسوزد، باز آتش در او تأثیر نکرد. پس آن عالم به غیظ آمده و گفت: این دختر صاحب معصیت بزرگ و خطیئه ی عظیم است، زیرا که نسوختن او دلیل است که در حیات خود مرتکب گناه عظیمی شده است، پس احوال خویشان او متغیر گردید و رویشان زرد گشته و از خجالت به روی یکدیگر نگاه می کردند، پس جمعی از آنها به خواهران میت گفتند که تو عالم و خبردار هستی به کردار و اسرار او، کدام گناه کبیره و خطای عظیمه از او صادر شده؟ قسم یاد کرد که من ندیدم از او مگر خوبی را و او زاهد بود بر طریقه مذهب خود به عبادت معروف بود. پس قدری تأمل نموده و گفت: بلی، من با او روزی از ایام شهر محرم در مجلس مسلمان ها بودم که برای تعزیه حسین (علیه السلام) و ذکر مصایب آن حضرت منعقد شده بود و یکی از آنها روضه می خواندند و حضار مجلس از مرد و زن بر سر و سینه می زدند پس رقت از مشاهده آنها به ما روی داد، من و خواهرم مثل آنها بر سینه خود زدیم، در آن حال عالم آنها گفت: این همان جرمی است که باعث گشته سینه او را آتش نسوزاند![1]

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1]. اسرار الشهادة، ترجمه حاج میرزا حسین شریعتمدار تبریزی، انتشارات طوبای محبت، ج1، ص119

حمیدرضا
موضوعات: مذهب
مطالب مرتبط
  • عنایت امام زمان به روضه حضرت اباالفضل

    عنایت امام زمان به روضه حضرت اباالفضل

    اين تشرّف از مهم‏ترين و روح‏ افزاترين رويدادهاى زندگانى مرحوم فشندى (ره) است. تشرّف حاضر، به‏ سبب بعضى از جنبه ‏هاى منحصر به فرد كه به برخى از آنها اشاره خواهد شد مورد توجه تعداد زيادى از شيفتگان امام عصر (علیه السلام) مى ‏باشد. آيت الله ناصرى دولت‏ آبادى ماجراى اين تشرّف را خود، مستقيما از زبان حاجى شنيده و در كتاب «آب حيات» آورده است. همچنين جناب قاضى زاهدى نيز آن را از زبان خود آن مرحوم شنيده و در كتاب خود نقل كرده است. ما اينك تلفيق دو روايت را جهت تتميم آن، براى خوانندگان محترم مى ‏آوريم. حاج محمد على فشندى تهرانى مى ‏گويد: سال اولى كه به «مكه مكرمه» مشرّف شدم، از خداى مهربان در آنجا خواستم كه توفيق دهد تا در سال‏ هاى بعد نيز، تا بيست سفر به مكّه بيايم تا شايد اميرالحاج و

    … ادامه مطلب …

  • ماجرای توسل به حضرت اباالفضل و شفای چشم یکی از علما

    ماجرای توسل به حضرت اباالفضل و شفای چشم یکی از علما

    آیت الله العظمی شبیری زنجانی (دام ظله) در جلد سوم کتاب «جرعه ای از دریا» می نویسد: مرحوم حاج میرزا فخرالدین جزایری فرزند آسید علی جزایری است که از علمای درجه اول تهران بود و این قضیه را ایشان نقل می ‌کرد که یک وقت ناراحتی چشم پیدا کردم. پیش دکتر امین الملک (که زمانی وزیر بهداری بود) رفتم. وی متخصص چشم و اولین چشم پزشک تهران بود و بعدا به دکتر مرزبان لقب پیدا کرد. دکتر امین الملک چشمم را عمل کرد. حاج میرزا فخرالدین می‌ گفت: من از حاج آقا جمال اصفهانی ـ برادر حاج آقا نورالله و آقا نجفی اصفهانی ـ شنیده بودم که خواندن این ابیات برای توسل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام خیلی مؤثر است: ای ماه بنی هاشم خورشید لقا عباس ….. ای نور دل حیدر شمع شهدا عباس از محنت و درد وغم

    … ادامه مطلب …

  • شب قدر شب گناه نیست!

    شب قدر شب گناه نیست!

    صاحب کتاب «ابوب الجنان» که کتاب بسیار پربار و نایابی است می نویسد: جوان بی تقوایی که به خیر و سعادت خود در زندگی اهمیتی نمی داد و ملاحظه چیزی را نمی کرد، بر اثر چشم چرانی به دختری دل بسته بود، ولی آن دختر تن به خواسته نامشروع او نمی داد. شبی از شب های قدر که وقت بیداری و مناجات و قرآن و گریه و درد دل با خداست و مردم همگی در مساجد و مجالس احیاء جمع شده بودند، این جوان که دیده بود والدین آن خانم زودتر از منزل خارج شده اند راه را بر این دختر که قصد داشته به تنهایی مسیر بین خانه و مسجد را طی کند بست. دختر که دید کاری از دستش ساخته نیست در پاسخ به خواسته آن جوان گفت: امشب شب احیاء و شب گرفتن برات است. آیا انصاف

    … ادامه مطلب …

  • سفارش امام زمان در نیکی به پدر

    سفارش امام زمان در نیکی به پدر

    آقای سید محمد موسوی نجفی معروف به هندی که از اتقیای علما و ائمه ی جماعت حرم امیرالؤمنین علیه السّلام است نقل کرد از جانب شیخ باقر فرزند شیخ هادی کاظمینی مجاور نجف اشرف و ایشان از شخص مورد اعتمادی که به دلاکی اشتغال داشت. آن شخص را پدر پیری بود که هیچ گونه کوتاهی نسبت به خدمتگزاری او نمی کرد، حتی خودش برای او آب در مستراح می برد و منتظر می شد تا خارج شود و به مکانش برساند. پیوسته ملازم خدمت او بود، مگر در شب چهارشنبه که به مسجد سهله می رفت و در آن شب به واسطه ی اعمال مسجد سهله و شب زنده داری در آنجا، از خدمت معذور بود؛ ولی پس از مدتی ترک کرد و دیگر به آنجا نرفت. از او پرسیدم: ـ چرا رفتن به مسجد سهله را ترک کردی؟ گفت:

    … ادامه مطلب …

  • دستور آیت الله بهجت برای پیدا شدن گمشده

    دستور آیت الله بهجت برای پیدا شدن گمشده

    شاید این مطلب برای برخی از بینندگان تعجّب آور باشد که حتی برای پیدا کردن وسایل گمشده دستور و رهنمودی وجود داشته باشد اما بارها خودم یا خانواده ام وسایل و یا اشیاء گرانبهائی گم کرده ایم و با توسل به این دستور مرحوم آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) گمشده های خود را پیدا کرده ایم! بنده اطمینان دارم اگر کسی با عقیده به این دستور عمل کند یقیناً به مقصود خود خواهد رسید. آیت الله محمدی ری شهری در کتاب «زمزم عرفان»، دستور مرحوم آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) را اینگونه عنوان کرده اند: آیت الله بهجت در دیداری فرمودند: «أَصْبَحْتُ فی أَمانِ الله، أَمْسَیْتُ فی جِوارِ اللهِ»[1] هفت بار، برای پیدا کردن گمشده خوب است. یکی می گفت[2]: با کسی کار داشتم. نه اسمش را می دانستم و نه جایش را. از صبح تا

    … ادامه مطلب …

  • آیا می دانی روز عاشورا با من چه کردند؟!

    آیا می دانی روز عاشورا با من چه کردند؟!

    مرحوم سیّد محمدابراهیم قزوینی (متوفی1360 ه.ق) در صحن مطهّر حضرت اباالفضل علیه السّلام امام جماعت بودند و مرحوم آقا شیخ محمدعلی خراسانی (متوفی 1383) که واعظی بی نظیر بود، بعد از نماز ایشان منبر می رفت. یک شب، مرحوم واعظ خراسانی مصیبت حضرت اباالفضل علیه السّلام را خوانده و از اصابت تیر به چشم مقدّس آن حضرت یاد کرده بود. مرحوم قزوینی، که سخت متأثّر شده و بسیار گریه کرده بود، به ایشان گفته بود: چنین مصیبت های سخت را که سند خیلی قوی هم ندارد چرا می خوانید؟! شب در عالم رؤیا به محضر مقدّس حضرت اباالفضل علیه السّلام مشرّف شده بود، آقا خطاب به ایشان فرموده بود: سیّد ابراهیم! آیا تو در کربلا بودی که بدانی روز عاشورا با من چه کردند؟! پس از آنکه دو دستم از بدن جدا گردید، سپاه دشمن مرا تیر باران کردند، در

    … ادامه مطلب …

  • یک نظر برای این مطلب
  • عباس
    بهمن 24ام, 1397 در 9:12 ق.ظ

    صلی الله علی الباکین للحسین

      [پاسخ]

    • نظر بدهيد
    • نام:
      ایمیل:
      وبسایت:





      استفاده از مطالب وبگاه ما با ذکر منبع بلامانع می باشد
      Copyright © 2014 - 2015 Hr-Fallah.ir
      Designer : Mohammad Rafiei