زیارت امام حسین سبب نجات از آتش جهنم
سليمان اعمش گفت: من در کوفه هسمايه اي داشتم که گاهي شبها نزدش مي رفتم و با هم صحبت و اختلاط مي کرديم. يک شب، در ميان صبحت ها اتفاقاً صحبت کربلا پيش آمد. الکلام يجر الکلام، حرف حرف را ميآورد! من از او سؤال کردم که عقيده ي تو درباره ي زيارت حضرت سيدالشهداء ابي عبدالله الحسين (عليه السلام) چيست؟ او گفت: زيارت حسين (عليه السلام) بدعت است و هر بدعتي گمراهي و ضلالت است و فرجام گمراهي نيز آتش جهنم است. من خيلي ناراحت و خشمگين شدم و از نزد او برخاستم و با خود گفتم: وقتي که سحر شد نزدش مي روم و شمه اي از فضائل حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) را براي او نقل مي کنم و اگر او بر عناد و انکارش اصرار ورزيد، او را مي کشم.
سليمان گفت: وقتي که سحر شد، پشت در خانه اش آمدم و دق الباب کردم. همسرش پشت در آمد. شوهرش را خواستم. زن گفت: از اول شب به زيارت حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) رفته است. تعجب کنان از او خداحافظي کردم و به طرف کربلا رهسپار شدم. با خود گفتم: اولاً زيارتي کنم و ثانياً دوستم را ببينم.
وقتي که وارد حرم مطهر شدم، ديدم همسايه ام سر به سجده گذاشته است و پيوسته گريه مي کند و از خدا طلب استغفار و توبه ميکند! بعد از مدت زيادي سر از سجده برداشت و مراد ديد نزد او رفتم، ديدم حالش منقلب است. پس به او گفتم: اي مرد، تو ديروز مي گفتي: زيارت حضرت امام حسين (عليه السلام) بدعت است و هر بدعتي گمراهي است و فرجام گمراهي آتش دوزخ است، اما امروز مي بينم براي زيارت آمده اي؟!
گفت: اي سليمان، مرا سرزنش نکن! زيرا من قائل به امامت و ولايت اهل بيت (عليهم السلام) نبودم. تا اينکه امشب خوابم برد و خوابي ديدم که به وحشت افتادم! گفتم: چه خوابي ديدي؟ گفت: در عالم خواب ديدم مردي جليل القدر که نمي توانم وصف جمال و جلال و کمالش را بيان کنم، اطراف او را جمعيتي احاطه کرده بودند و در جلوي او سواري بود و آن سوار تاجي بر سر داشت و آن تاج داراي چهار رکن بود و بر هر رکن گوهري درخشان نصب شده بود که تا مسافت ها راه را روشن مينمود!
به يکي از خدمتگزاران آن حضرت گفتم: اين آقا کيست؟ گفت: حضرت رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند. گفتم: آنکه در پيش روي اوست کيست؟! گفت: آقا اميرالمؤمنين (علي عليه السلام) وصي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند. بعد نگاه کردم، ديدم ناقه اي از نور پيدا شد و بر آن ناقه هودجي از نور بود و ناقه در ميان زمين و آسمان پرواز ميکرد! پرسيدم اين ناقه از کيست؟! گفت: از خديجه ي کبري و حضرت فاطمه ي زهرا (سلام الله عليهما) است. پرسيدم: اين جوان کيست؟! گفت: حضرت امام حسن (عليه السلام) هستند و همه ي آنها براي زيارت مظلوم کربلا حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) مي روند.
در اين هنگام متوجه هودج شدم و ديدم نوشته هايي از طرف آن بر زمين پخش مي شود. پرسيدم: اينها چيست؟ گفت: در اينها نوشته شده «امان من النار لزوار الحسين عليهالسلام ليلة الجمعة» کساني که در شب جمعه به زيارت امام حسين (عليه السلام) ميآيند از آتش جهنم در امان هستند.
من خواستم يکي از آنها را بردارم اما او گفت: تو ميگفتي: زيارت امام حسين (عليه السلام) بدعت است، اين نوشته بدست تو نمي رسد! مگر آنکه با اعتقاد به فضيلت و شرافت آن حضرت، ايشان را زيارت کني.
با حالت جزع و گريه و ترس و وحشت، از خواب بيدار شدم و در همان ساعت به زيارت حضرت سيدالشهداء اباعبدالله الحسين (عليه السلام) مشرف شدم و توبه کردم. اي سليمان، به خدا قسم، من از قبر امام حسين (عليه السلام) جدا نمي شدم تا روح از بدنم جدا شود.[1]
حاج على بغدادى بر پايه نقل محدث قمى در مفاتيح الجنان در ملاقات با امام زمان به حضرت عرضه داشت حديث اعمش صحيح است؟
حضرت فرمود: آرى، درست و كامل است.[2]
زیارت حسین (علیه السلام) بدعت است و هر بدعتی گمراهی و ضلالت است و فرجام گمراهی نیز آتش جهنم است.
[پاسخ]
حمیدرضا پاسخ در تاريخ مرداد 18ام, 1392 2:45 ق.ظ:
در خانه اگر کس است یک حرف بس است!
[پاسخ]
با سلام
مطلب شما در لینکدین کار شد.
[پاسخ]
خانم اکبری شما فعلا بدعت های رضاء کبیر و نماز تراویح و متعه ای که خود عمر گفته حرام کردم رو جواب بدین بعد بیان راجع به امام حسین علیه السلام حرف بزنید
[پاسخ]