جایگاه حق الناس و رد مظالم در مفاهیم دینی

موضوع بحث: جایگاه حق الناس و رد مظالم در مفاهیم دینی
مکان سخنرانی: مجلس خانگی
مدت سخنرانی: 41 دقیقه
متن سخنرانی
اعوذبالله من الشیطان رجیم بسم الله الرحمن الرحیم ثمّ الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضیین ارواحنافداه و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الاولین والآخرین الی قیام یوم الدین قال الله تعالی فی کتابه الکریم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یفْقَهُواْ قَوْلِی.
ما در مفاهیم فقهی و احکا م شرعی مفهومی به نام رد مظالم داریم. شاید این اصطلاح را شنیدهاید رد مظالم یعنی مثلا در کودکی خدایی نکرده به اموال کسی ضربهای زده یا در ایام همین بلوغ و رشد و بزرگسالی به ماشین کسی زده اون موقع جاهل بوده اموال کسی رو تضییع کرده حالا میاد میپرسه که من راه جبرانی دارم یا نه مراجع میفرماید اگر در دسترس باشه اون فرد باید پیش اون فردی که حقش رو ضایع کرده بره و قیمتی که از اموال اون ضایع شده رو بپردازه باهاش مصالحه کنه اگه میشناستش اما رد مظالم کجا مفهوم پیدا میکنه جایی که ما اون فرد رو نمیشناسیم یه شهری بودیم غافل بودیم زدیم اموال یکی رو از بین بردیم خدایی نکرده از در مغازهای چیزی شیطنت برداشتیم شیشهی کسی رو شکستیم الان هم به اون فرد دسترسی نداریم اینجا فرمودند برای جبران این قضیه رد مظالم بدیم اون چه که یقین داریم مثلا پانصد هزار تومن دویست هزار تومن مال کسی رو ضایع کردید به فقیر از طرف اون فرد صدقه بدید اگر بشناسید اون فرد رو که باید برید راضیش کنید اما اگر نمیشناسیش میتونید از طرف اون فرد به همون قیمتی که اموالش رو ضایع کردید صدقه بدین. صدقه بعضا مراجع میفرمایند در رد مظالم به سید نمیشه داد چون صدقه دادن به سید حرام است به سید بعضا میگن آقای مکارم اجازه میده ولی بعضی از مراجع اجازه نمیدن میگن که این رد مظالم فقط به فرد عام باید داده بشه مگر اینکه خودش سید باشه بعضی مراجع اجازه میدن میگن به سید فقیر هم میشه داد. عزیزان رد مظالم فقط در امور مالی نیست یه وقتی آدم غیبت کسی رو کرده به هر حال تهمت زده با آبروی کسی بازی کرده الان هم در قید حیات نیست اگر در قید حیات باشه که باید بری پیش خودش و جبران بکنیم و رضایت ازش بگیری اما اگر در قید حیات نیست بعضا فقها فرمودن در امور معنوی هم رد مظالم جایز است. صدقهای از طرف اون فرد بدهد که اون دنیا وقتی این صدقه و ثواب این صدقه رو میبینه ان شاءالله راضی بشه. پس رد مظالم رو گفتیم مصرفش رو هم گفتیم فقرا هستند فقرا منظور کسی نیست که حالا خیلی وضعیت خرابی داشته باشه کسی که دخل و خرج بهم نمیخوره بهش میگن فقیر. درآمد سالش رو نمیتونه دربیاره نمیتونه خودش رو خانوادش رو ساپورت کنه ممکنه الان تو همین مجلس نشستیم خیلیامون فقیر باشیم دخل و خرجمون بهم نمیخوره بعضیا حالا دیگه خراب نکنن حالا بچهی من فقیره میدم به بچه ام نه به بچه اینها رد مظالم نمیشه داد خمس نمیشه داد عزیزان اینها رو دقت بکنن که میگن من به بچه ام سید است میدم اینها نمیشه داد چون فرزندان ما واجب النفقه ما هستن وظیفهی پدر مادر اینه که اگر فرزندش حتی زن و بچم داره ولی نمیتونه درآمدش و مخارجش به دست بیاره واجب النفقه هستند صدقه و خمس نمیشه بهشون داد میگه به نوه ام میدم نمیشه نوه پدر حتی اگر فرزند به پدرش نمیتونه بده چون اگر پدر نداشته باشه واجب النفقه فرزند میشه به پدربزرگ مادربزرگ نوه اینها نمیشه داد اینها واجب النفقه است صدقه نمیشه داد اما از اونجایی که در حدیث پیغمبر وارد شده «لاَ صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ» صدقه تحقق پیدا نمیکنه مگر به ذو رحم اطرافیانت اولویت با کسانی که نزدیک تو هستن خدا خواسته اونها از احتیاجشان بیرون بیان اگر در همسایگی خودت کسی میشناسی که احتیاج داره اولویت با اونها هستش پس این مسالهی رد مظالم عزیزان رد مظالم رو ساده نگیرید اگر کسی پدرش از دنیا رفته مادرش از دنیا رفته میدونه دیونی داره اموالی داره به کسی قرض داره اینها واجبه تا قبل از تقسیم ارث از ثلث اموالش بردارن قرضهایی که داره پرداخت میکنن واجبه ها حالا میرسیم پیغمبر خدا وقتی کسی فوت میکرد از پیغمبر دعوت میکردن نماز میت این فرد رو بخونن پیغمبر اول سؤال میکردند آیا این به دیگران قرض داره یا نه پیغمبر اگر فردی به کسی قرض یا دیونی داشت و مالی نداشت که از اون اموالش خارج بکنن بهش بدن پیغمبر نماز میت نمیخوندند اینقدر این مساله اهمیت داره که ما حساب کتاب زندگی خودمون رو داشته باشیم به کی قرض داریم مال کی رو ضایع کردیم با آبروی کی خدایی نکرده بازی کردیم غیبت کردیم ایذاء مؤمن کردیم یه وقت غیبت نیستا میگه همه میدونن بله غیبت نیست ولی خب وقتی مجددا این مساله رو میفهمه ناراحت میشه اذیت میشه ایذاء مؤمنه حق نداریم انجام بدیم مراجع فرمودن تا پونصد هزار تومان اجازه میدن اگر اموال کسی رو یه وقت توی کودکی یا الان تصادف کردیم گذاشتیم رفتیم تو کوچه زدیم ضایع کردیم قرض داریم پیداش نمیکنیم تا پونصد هزار تومن گفتن خودتون میتونید به فقیر بدین بقیش چون مجهول المالک هست و مالکش الان نیست باید زنگ بزنید از دفتر مرجعتون سؤال بکنید.
عزیزان حقالناس خیلی مهمه حواسمون باشه از اول صبح که بیدار میشیم میخوایم بریم سر کار حقالناس گردنمون نیاد یکی از شهدا من توی زندگینامهش میخوندم که صبح که میخواد موتورش رو روشن بکنه بره سر کار دم خونه روشن نمی کرد که خدایی نکرده این صدای موتور باعث بشه همسایهها بیدار بشن من آخوندم که اومدم اینجا واسه شما صحبت میکنم اگر مطالعه نکنم بیام اینجا یه سری حرفایی بزنم که وقت شما رو بگیرم حقالناسه حق شما میاد گردنم. در خیابون صبح اول صبح که میری بوق بیجا نزنید حقالناس میاد گردنمون. سد معبر نکنید سد راه نکنید در کتاب شریف بحارالانوار این حدیث من خودم دیدم که علامه مجلسی نقل کرده که لعنت خدا بر کسی که سد معبر کنه سد راه بکنه گاهی ما از پارکینگ خونه میایم بیرون میبینیم که ماشین پارکه همینجا من گاها شده دیدم افرادی که بعضی وقتا مجلس شلوغ از بس ماشین پارک کردن بیچاره گیر افتاده نمیتونه بیاد بیرون لعنت شده توی روایات کسی که سد معبر یا سد راه بکنه ببینید چقدر در مفاهیم دینی ما مملو از این مسائل است. توی بزرگراه میری میبینی چراغ ماشینش رو این چراغای به اصطلاح چی میگن زنون آدم کور میشه آدم جلوش رو نمیبینم همش با چراغ سو بالا حرکت میکنه راه نمیده تریلیها دیدین توی لاین سبقت راه نمیدن اینا همش ریز به ریز حقالناسه صدای مداح صدای من روحانی اگر از بالای این مسجد پخش بشه و مردم را اذیت و آزار بده این حرام قطعیه حرام شرعیه آنچه که در مسایل دینی داریم پخش اذان توی سطح شهر و اینکه اگر صدای مداح سخنران اگر سبب اذیت و آزار همسایه بشه این حرامه شوخی نداریم همونطور که حق نداریم صدای ضبط ماشینمون دیگران رو اذیت کنیم تو ایام شادی عروسی بگیریم یا ترانههایی که پخش میشه صدا رو بلند میکنن مردم رو اذیت میکنن همونجور که اون حرام این هم فرقی نمیکنه اگر صدای منبری یا صدای مداح پخش بشه که نیازی هم نیست، توی محله و مردم اذیت میشن این حرام شرعیه حواسمون باشه. ماه رمضان توی یکی از مساجد نماز میخوندم صبح بود نماز صبح رفتیم دیدیم یه بنده خدایی با پیژامه اومد و شروع کرد سر و صدا کردن چی شده گفت تو چطور آخوند این مسجد هستی که هر روز صبح اذان بلندگوی این مسجد توی خونهی ما اصلا نمیذاره بخوابیم استراحت کنیم حرامه! حواسمون باشه فرقی نمیکنه کسی که مغازه داره بازاریه انصاف رو رعایت بکنه حقالناس گردنش نیاد من چند وقت پیش ماشینم رو بردم تعمیرگاه یه مه شکن عجله داشتم میخواستم عوض بکنم سه تا پیچ هم بیشتر نمیخواست باز کنه اینو جابه جا بکنه باتریساز بود هشتاد هزار تومن از من گرفت لامپش هم خودم گرفتم. انصاف کجا بود؟ یه عالمی این رو گوش بدید عزیزانی که نشستن گاهی صحبت میکنن همین یه قضیه رو یاد بگیریم در این مجلس بسته یه عالمی خیلی دنبال امام زمان میگشت اینو توی کتاب عنایت امام زمان به علما و طلاب ذکر شده خیلی دنبالم امام زمان علیه السلام میگشت عالم بود. میگه رسمه توی نجف کسی که چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله بره توفیق دیدن امام زمان علیه السلام را پیدا میکنه این خیلی دوست داشت امام زمان رو ببینه میگه چهل شب چهارشنبه رفتم مسجد سهله موفق به دیدن امام زمان نشد رو آوردن به اوراد، علوم غریبه، رمل، جفر اینکه ببینم امام زمان علیه السلام کجاست من ببینمش میسر نشد. میگه یه وقتی که خیلی التماس زجه زدم بهم گفتن امام زمان توی فلان شهر هست اگه میخوای ببینی برو اونجا امام زمان رو ببین. میگه رفتم توی همون شهر اونجا شروع کردم به چله گرفتن شب سی و هفتم یا سی و هشتم بود بهم گفتن امام زمان توی فلان بازاره فردا میاد پیش یه پیرمرد قفل سازی برو اونجا امام زمان رو ببین. میگه فردا رفتم دیدم که یک پیرمرد قفل سازی و حضرت جلوی دکان و حجرهی اون نشسته به امام زمان سلام عرض کردم حضرت جواب فرمودند اشاره کردن ساکت باش فقط نگاه کن! میگه دیدم یک پیرزن یه قفل قدیمی رو برداشته آورده این قفل رو چقدر از من میخرید پیرمرد قفلساز گفت که این قفل تو هفت شاهی میارزه اگه اجازه بدی کلیدش رو هم درست میکنم ده شاهی ارزش داره. پیرزن گفت که والا از اول بازار تا اینجا من اومدم سه شاهی هیچکس حاضر نشده از من بخره. تو چطور هفت شاهی میخری. هفت شاهی رو داد به پیرزن خوشحال پیرزن رفت امام زمان به اون عالم که انقدر مشتاق دیدنش بود گفت نگاه کن این پیرزن از اول بازار تا اینجا هیچکس حاضر نشده این قفل رو سه شاهی ازش بخره همه میخواستن ارزونتر ازش بخرن! امامزمان به اون عالم گفت نیاز به اوراد نیست نیاز به علوم غریبه نیست مثل همین پیرمرد قفلساز باانصاف باشید منِ امام زمان من خودم به دیدن شما میام. انصاف چقدر ما انصاف رو رعایت میکنیم. آسید عبدالکریم کفاش، کفاشه میگه امام زمان به ایشون مدام سرمیزد گوش بدید امام زمان مدام به این فرد سر میزد. یه روز امام زمان میگه کفششون رو آورده بودن در حجره من که یک پینهای به این کفش وصلهای به کفش من بزن. آسید عبدالرکیم به امام زمان میگه که آقا جان من الان یه کفش دیگهای رو بر عهده دارم به مشتری گفتم بهش تحویل میدم اگر امر شما مولوی هستش که کار شما رو جلو بندازم وگرنه الان دارم این کفش رو وصله میزنم اجازه بدین این کار رو تموم کنم بعدش کفش شما رو وصله میزنم. بعد چند دقیقه دوباره امام زمان بهش میگه که آسیدعبدالکریم کفش من رو وصله بزن. آسید عبدالکریم میگه کفش اون بنده خدا رو کنار گذاشتم با دو تا دستم دور کمر حضرت حلقه زدن به مزاح گفتم آقاجان! اگر دوباره تکرار کنین توی این بازار داد میزنم آی مردم امام زمانی که دنبالش میگردید در حجرهی منه بیاید و زیارتش کنید امام زمان میگن خواستم سیدعبدالکریم تو رو امتحان خواستم تو رو امتحان کنم آیا بر عهدی که با ما بستی باقی هستی یا نه! اگر کاسب هستی ما به خودمون رحم بکنیم به خودمون که میتونیم رحم بکنیم اگر کارمند دولت هستیم گاهی میریم خدا شاهده من یه امضا فقط یه مشکلی داشتم فقط او مسئول گفت همه کارت آمادست اینم برگه ات مسئولش نیستش فردا بیا یه امضا بگیر من فردا رفتم یک ساعت و نیم من هی میچرخوند از جلوی من رد میشد ولی امضا نمیکرد، این حقالناس گردن آدم میاد اینکه در قرآن میخونیم «فمن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرّة شرّاً یره» به اندازهی مثقال ذرهای خدا توی قرآن میگه کار خوب انجام بدی در قیامت میبینی به اندازهی مثقال و ذره کار شر انجام بدیم در روز قیامت میبینیم اونارو. برنامهی زندگی پس از زندگی ماه مبارک رمضان قبل اذان نمیدونم میدیدین یا نه افرادی که تجربه داشتن این رو حالا فکر نکنین مرگ اینجوریه اینها یک تجربههایی که روح فاصله میگیره از بدن آدم گوشهای از اون دنیا رو میبینه وگرنه خیال نکنید همه چیز همینه ببینید چقدر کسانی که تجربهگر بودن میگفتن که در مورد حق الناس به ما گفتن که چه توی منزل چه در بیرون در مورد حق الناس چقدر اونجا حساب کشی میکردن. اینکه میفرماید حسنات الابرار سیئات المقربین چیزهایی که برای ابرار حسنه و کار نیک است سیئات المقربین برای مقربین گناه و سیئه هستش ریزش رو هم حساب میکنن. یه پادشاهی اطباء بهش گفتم دو سه روز دیگه بیشتر زنده نیستی یه جانشینی برای خود تعیین کن! به وزرا گفت که کی حاضره جانشین من بشه همه اعلام کردن آماده ایم. پادشاه گفت من یه شرط دارم این که هر که میخواد بعد از من پادشاه بشه یک شب باید توی قبری که برای من آماده کردن بخوابه هیشکی حاضر نشد. عزیزانی که توی جلسه هستن صحبت میکنن من ازشون خواهش میکنم خواهش میکنم این حقالناسه کسی دیگه بخواد گوش بده اینم حق گردن آدم میاد صلواتی ختم کنید. پادشاه گفت جانشین من کسی که یک شب در قبری که برای من کندن بخوابه هیشکی حاضر نشد وزرا و اینها هیچکس حاضر نشد توی شهر اعلام کردن یک مرد فقیر و بیچاره گفت من یک شب در قبر پادشاه میخوابم فردا پادشاه میشم. گذاشتنش توی قبر خاک ریختن یک حفره هم گذاشتن که این بتونه نفس بکشه اون آدم فقیر میگه شب در عالم خواب دیدم که نکیر و منکر حاضر شدن و یه دونه با تازیانه چنان بر سر من زدن که برق از سر من پرید در عالم خواب گفتم که این ضربه و تازیانه برای چه بود؟ گفتند در دنیا حق الناسی گردنت هست؟ گفت: والا من یک چهارپا بیشتر ندارم کاری نکردم به کسی ظلم نکردم! میگه در عالم خواب نکیر و منکر گفتن که یادته که این چهارپا یه وقت بار اضافی بهش بستی این تازیانهای که خوردی به خاطر اینه. دو مرتبه بهش زدن گفتن این دومی واسه چی بود؟ یادته این چهارپا یه وقت گشنه نگه داشتی این دومی به خاطر این بود. میگه صبح که شد مردم همه اومدن از این فرد فقیر که توی قبر خوابیده که پادشاهشون قرار بشه استقبال بکنن. همین که قبر کندن شروع کرد فرار کردن. گفت منی که بخاطر الاغم اینجوری ازم حساب کشی شد وای به حال اینکه بخوام پادشاه مردم بشم و حق مردم بیاد گردنم. در روایت وارد شده که به واسطهی هر درهم و دیناری که ما به گردن کسی داریم هفتصد نماز قبول از ما میگیرن تا اون فرد راضی بشه. الله اکبر! اینو آقای اشتهاردی توی کتابش این روایت رو آورده که به واسطهی هر درهمی که ما به کسی قرض داشتیم و پرداخت نکردیم هفتصد نماز معمولی نه نماز قبول از ما میگیرند که اون جبران بشه اینکه فقط امور دنیوی و مادی نه، امور معنوی، تو فضای مجازی ما خراب میشیم رو سر یکی کامنت میذاریم نظر میدیم فحش میدی اینا ایذاء مؤمنه اینا حقالناسه! اینکه پیغمبر فرمود الغیبة اشد من الزنا اصحاب تعجب کردن چطور غیبتکردن گناه شدیدتر از زنا پیغمبر فرمود کسی که زنا میکنه خدا به واسطهی شرایط که برایش قرار میده و توبه میکنه گناهش بخشیده میشه اما کسی که غیبت کسی رو میکنه با آبروی کسی بازی میکنه تا اون غیبت شونده راضی نشه گناهش بخشیده نمیشه به همین راحتی نیست یکی از علما رو تو خواب دیدن شما این همه کتاب منبر گفت: حالم خوبه فقط یه عقربی این نوک پای من هست هی من رو نیش میزنه در خواب دیدنش گفت به واسطهی نیش زبانی که من گاهی به یکی دونفر زدم این عقرب تمثل پیدا کرده در عالم قبر که به من هی نیش میزنه. خیلی مراقب باشیم امیرالمؤمنین توی مناجاتهای شبانه اش میگه اللهم انی اعوذ بک من نِقاش الحساب؛ خیلی عجیبه خدایا به تو پناه میبرم از نقاش حساب؛ نقاش حساب چیه؟ توی زبان عرب گاهی دیدین یه خاری تو دستتون میره هیچ جور در نمیاد با سر ناخن هم شاید در نیاد نقاش حساب به اون خارهایی میگن که یه طوری رفته که باید با موچین یا منقاش این رو دربیارن. امیرالمؤمنین میگه به تو پناه میبرم از اون حق الناس هایی که که مثل نقاش و مثل خاری در پوست آدم میره از اونها رو خدا بخوای حساب کشی بکنی به تو پناه میبرم! امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه وقتی به استاندارهای خود نامه مینویسه میگه قلمهای خودتون رو سرشون رو باریک بکنید وقتی میخواین بنویسید سطرها رو به هم نزدیک بکنید گزافهگویی نکنید لُبّ کلام رو بگید باعث اسراف برگه بیت المال نشه. اینها همش حساب داره. امیرالمؤمنین در منا هر سال حاضر میشدن میگفتن اونجا ندا میدادن هرکی از پیغمبر مالی چیزی طلب داره بیاد من علی بهش بدم آقا امام مجتبی بعد از شهادت امام علی باز این کار رو تکرار کردن آقا امام حسین این کار همینطور تکرار میشد اگر حساب کتابی باقی مونده پرداخت بشه نمونه اینکه میگیم حسنات الابرار سیئات المقربین، حضرت عیسی از گورستانی عبور میکردند علی نبینا وآله و علیه السلام یه صاحب قبری رو دیدن خب روحالله بود اون صاحب قبر فردی که دفن بود رو زنده کردن گفتن چهخبر از اون دنیا گفت: والا من حمال بودم کارگر بودم تو دنیا هیزم حمله میکردم یه وقتی گوشهای از این هیزمها را کندم و خلال دندان کردم همین مصیبت من شده توی عالم قبر. ریزش هم حساب میکنن. یکی از علما به نام آسید هاشم حائری است میگه من یه وقتی خیلی محتاج شدم حالا در نجف بوده میگه حدود صد دینار از یک فرد یهودی که همسایهی ما بود قرض گرفتن. نصفش رو پرداخت کردن نصف دیگرش باقی موند پُرسان پُرسان از مردم که کجاست که من پرداخت کنم گفتن رفته بغداد میگه قبل از اینکه نصف دیگهی قرضم رو بدم در عالم خواب دیدم محشر به پا شده صراط گسترانیده شده من دارم از روی صراط عبور میکنم یک دفعه این فرد یهودی اومد آتش زبانه کشید اون فرد یهودی گفت پنجاه دیناری که به من ندادی به من برگردون. بهش گفتم والا من گشتم دنبالت ولی پیدات نکردم که بهت بگردونم گفت نه من راضی نمیشم پنجاه دینار رو به من برگردون. گفتم من چیزی ندارم گفت پس اجازه بده فقط انگشت دستم را روی سینهات بذارم. آسید هاشم حایری میگه وقتی انگشتش به سینهی من گذاشت آنقدر سینهی من سوخت که از خواب بیدار شدم هنوز سوزش رو من لمس میکردم. عزیزان اگر قرضی دارید اگر دیونی به کسی دارید حتما تا دیر نشده دنبال این باشیم که قرض و دیون یا حتی اگر مسائل معنوی یه وقتی دروغی یه وقتی تهمتی یه وقتی با آبروی کسی حلالیت بطلبیم تا دیر نشده وظیفهی ما اینه که بریم حسابمون رو ان شاالله صاف کنیم. السلام علیک یا أباعبدالله. توی کتاب منتخب التواریخ یه قضیهای نقل شده از محمدعلی شامی میگه که پدربزرگ مادری من سید ابراهیم بود این سه تا دختر داشت این قضیه رو دقت بکنید. میگه من مسئول و تولیت حرم حضرت رقیه بودم این قضیه برای سال هزار و دویست و هشتاد قمریه این توی کتاب منتخب التواریخ اومده. این سید ابراهیم سه تا دختر داشت شبی یکی از دخترهای بزرگش خانم حضرت رقیه رو تو خواب میبینه که آسید ابراهیم قبر من رو آب گرفته به والی شام خبر بده بیان تعمیر بکنن. دختر بزرگتر میگه به پدر گفتم پدر ترسید که به والی شام خبر بده اطلاع نداد! شب دوم دختر وسطی شب سوم دختر کوچکی که شب چهار سید ابراهیم میگه من خودم بیبی خانم رقیه رو در خواب دیدم که با عتاب حضرت به من گفتن که چرا به والی شام خبر نمیدی که بیاد قبر من رو تعمیر کنه آب افتاده توی قبرم وقتی به والی شام خبر میده علمای سنی و شیعه رو جمع میکنن ببینن واقعا حقیقت داره همچین چیزی یا نه. والی شام میگه که مسئول نبش قبر و تعمیر قبر بر عهدهی کسی که کلید به دست اون باز میشه. همه کردن کلید باز نشد غیر از سید ابراهیم کلید رو که انداخت در حرم باز شد میگه همینجور که قبر رو شکافتن دیدن بله یک بدن کوچکی اینها همش تاریخ هست کتاب منتخب التواریخ صفحهی دویست و هشتاد و هشت یک بدن کوچکی که هنوز سالمه سید ابراهیم میگه این بدن را در آغوش گرفت و قبر رو تعمیر کرد همینطور که در آغوشش بود تا اینکه دوباره بدن قرار داد یک حاجتی هم از خدا داشت که خدایا فرزند پسری به من عنایت بکن که سید مصطفی بعدش سید عباس که الان توی شام کسانی که دمشق رفتن ایشون رو میشناسن سید عباس تولیت حضرت رقیه رو داره هنوز هستن و این قضیه توی اجدادشون همینطور نقل شده. عمادالدین طبری میگه که همینطور که اهل بیت رو وارد خرابه های شام کردن این سه سالهی ابی عبدالله نیمهی شب بهانهی پدر را میگیره شروع به گریه کردن میکنه ازصدای گریهی اهل حرم یزید ملعون بیدار میشه میگه چه خبره این رو عمادالدین طبری نقل میکنه میگن دردانه ابی عبدالله بهانهی پدر را گرفته. ملعون میگه سر پدرش رو درون طبقی بذارید ببرید پیشش بلکه آروم بشه. روایت میکنند سر و روی طبق میذارن پارچهای روش قرار میدن جلوی نازدانه ابی عبدالله قرار میدن سه سالهی ابیعبدالله میگه من پدرم رو خواستم غذا نخواستم چیز دیگهای نخواستم میگن پردهی طبق رو کنار میزنه همچین که پردهی طبق رو کنار میزنه با این سر خونی آلود پدرش مواجه میشه توی بغل میگیره عبارت هایی داره که توی تاریخ نوشته شده:
ابتاه من ذاالذی ایتمنی علی صغر سنِّی؛ باباجان چه کسی من رو در ایام خردسالی یتیم کرده!
ابتاه من ذا الذی قطع وریدیک؛ باباجان چه کسی رگهای گردن رو بریده!
ابتاه من ذا الذی خضبک بدمائک؛ باباجان چه کسی محاسن شریفت رو به خون آغشته کرده!
عمه بیا گم شده پیداشده یاحسین یاحسین، کنج خرابه شب یلدا شده یاحسین یاحسین
علي لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون.