حمیدرضا فلاح

حمیدرضا فلاح

حمیدرضا فلاح تفتی

هوای پاک در شهر اسلامی

تعداد بازدیدها: 13,949 مشاهده

هوای پاک

در قرآن کریم از پاکی و پاکیزگی محیط زیست تعبیرهایی آمده است که خدای متعال می فرماید: «بَلْدَةٌ طَيِّبَة؛ شهری است پاک و پاکیزه»[1] و می فرماید: «وَ مَسَاكِنَ طَيِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْنٍ؛ مسكن‏ هاى پاكيزه‏ اى در بهشت هاى جاودان»[2] و می فرماید: «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يخَْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِى خَبُثَ لَا يخَْرُجُ إِلَّا نَكِدًا؛ سرزمين پاكيزه (و آماده)، گياهش به فرمان پروردگار مى ‏رويد امّا سرزمين هاى بد طينت (و نامناسب)، جز گياه ناچيز و بى ‏ارزش، از آن نمى ‏رويد»[3].

از امام صادق علیه السّلام نیز روایت شده است: لَا تَطِيبُ السُّكْنَى إِلَّا بِثَلَاثٍ الْهَوَاءِ الطَّيِّب‏…؛ سکونت جز به سه چیز خوش نباشد: هوای پاک…».[4]

آیه ای که گذشت اشاره داشت که پاکی هوا دارای خصوصیت هایی است که در رویاندن گیاهان نیکو از زمین در تمامی حالات اثرگذار است، اما زمینی که هوا، خاک و آبی ناپاک دارد، جز گیاهی که مقداری اندک دارد و در دیگر خصوصیاتش نیز کاستی دیده می شود، نمی رویاند.

بوهای نامطبوع

آیین اسلام، انسان را بر آن داشته که تنها به رهایی خویشتن از بوهای ناخوش بسنده نکند، بلکه چنین مطلوب دانسته که آن بوهای ناخوشایند را به بوهای مطبوع دگرگون سازد، اگرچه در این زمینه وسایلی را به کار گیرد که مفید واقع می شوند.

امام صادق علیه السّلام خوشبو کردن خویش را از آثار نعمتی دانسته که پروردگار دیدن نشان آن بر بنده خویش را دوست می دارد. به عبارت دیگر پروردگار دوست می دارد که بنده او در راه خوشبو ساختن خویش هزینه کند.

از امام صادق علیه السّلام پرسیدند که پروردگار چگونه نشانه نعمت خویش را بر بنده اش می بیند؟ فرمود: «پوشاکش را پاکیزه و خود را خوشبو کند».[5]

و در حدیثی از امام علی علیه السّلام آمده است: خودتان را به وسيله آب از بوي نامطبوعي که مايه آزار ديگران است پاکيزه سازيد، به (سر و وضع) خودتان برسيد، زيرا خداوند عزوجل از بندگان کثيف و لاقيد خود که هر که با او مي نشيند از وي بيزار مي شود نفرت دارد.[6]

و از رسول خدا صلّی الله علیه و آله روایت شده: هر کس از این دو گیاه بدبو (یعنی سیر و پیاز) بخورد نزدیک مسجد نشود، پس هرکس از آن دو مى ‏خورد، آن را بپزد تا بوى آن از بین برود.[7]

بنابراین، ناگزیر باید برای رهایی از هر آنچه در جای جای شهر، بوهای ناخوش می پراکند، اقدامات ضروری به انجام رساند و منشأهای این بوهای ناخوش را به کلی از میان برد.

جارو کردن درب منازل

روفتن و جاروکردن جلوی درب خانه ها در شمار مسئولیت های عمومی است که بر گردن شهروندان نهاده شده است.

بی گمان اگر این کار به نحو مطلوب انجام پذیرد، بر محیط زیست و نمای عمومی شهر، اثری مثبت و روشن می نهد.

از امام صادق علیه السّلام روایت شده است: «اكْنُسُوا أَفْنِيَتَكُمْ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ؛ درگاه های خویش را جارو زنید و خود را به قوم یهود شبیه نسازید».[8]

از امام رضا علیه السّلام روایت شده است: «كَنْسُ الْفِنَاءِ يَجْلِبُ الرِّزْق‏، جارو زدن درگاه، روزی می آورد».[9]

از امام صادق علیه السّلام روایت شده است: «كَسْحُ الْفِنَاءِ مَجْلَبَةٌ لِلرِّزْق‏؛ جارو زدن درگاه، سبب روی آوردن روزی می گردد».[10]

در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام روایت شده است: «پروردگار دوست می دارد که آثار نعمت را بر بنده خویش ببیند». امام علیه السّلام آنگاه می فرماید: «از آثار نعمت پروردگار بر بنده خویش آن است که درگاه خانه ی خویش را جارو زند»[11].

در اینجا باید درنگ نمود که در احادیث مذکور، معصوم علیهم السّلام «فناء؛درگاه» را به «بیت؛خانه» مقید نساخته که مقصود تنها فضای باز داخل خانه باشد، بلکه می فرماید: «کَنسُ الفِناء؛جارو زدن درگاه». این شاید از آن رو باشد که مقید نساختن «درگاه»، برای انطباق آن با فضاهای خالی متصل به خانه مناسب است، حتی اگر این فضاهای خالی، بیرون از خانه باشند.[12]

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1]. لَقَدْ كاَنَ لِسَبَإٍ فىِ مَسْكَنِهِمْ ءَايَةٌ  جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمَالٍ  كلُُواْ مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُواْ لَهُ  بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُور؛ براى قوم «سبأ» در محل سكونتشان نشانه ‏اى (از قدرت الهى) بود: دو باغ (بزرگ و گسترده) از راست و چپ (رودخانه عظيم با ميوه‏ هاى فراوان و به آنها گفتيم:) از روزى پروردگارتان بخوريد و شكر او را بجا آوريد شهرى است پاك و پاكيزه، و پروردگارى آمرزنده (و مهربان)!، سبأ، آیه15

[2]. صف، آیه12 و توبه، آیه72

[3] . أعراف، آیه58

[4] . تحف العقول، ص305 و بحارالأنوار، ج75، ص234

[5] . فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَنْعَمَ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَةً أَحَبَّ أَنْ يَرَى عَلَيْهِ أَثَرَهَا قِيلَ وَ كَيْفَ ذَلِكَ قَالَ يُنَظِّفُ ثَوْبَهُ وَ يُطَيِّبُ رِيحَه، ‏بحارالأنوار، ج73، ص 176، 300 و 303

[6] . تَنَظَّفُوا بِالْمَاءِ مِنَ النَّتْنِ الرِّيحِ الَّذِي يُتَأَذَّى بِهِ تَعَهَّدُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُبْغِضُ مِنْ عِبَادِهِ الْقَاذُورَةَ الَّذِي يَتَأَنَّفُ بِهِ مَنْ جَلَسَ إِلَيْه‏، الخصال، ص620 و تحف العقول ص 110 و وسائل الشیعه،، ج1، ص247 و مکارم الأخلاق طبرسی، ص 40 و بحارالأنوار، ج10، ص99 و ج73، ص 84 و مستدرک سفینة البحار، ج8، ص446

[7] . مَنْ أَكَلَ مِنْ هَاتَيْنِ الْبَقْلَتَيْنِ فَلَا يَقْرَبَنَّ مَسْجِدَنَا، فَمَنْ كَانَ آكِلَهُمَا- لَا بُدَّ- فَلْيُمِتْهُمَا طَبْخا، المجازات النبویه، ص49 و وسائل الشیعه، ج5، ص 227 و بحارالأنوار، ج63، ص 205 و ج80، ص 369 و 382 و جامع احادیث الشیعة، ج4، ص 483 و مستدرک سفینة البحار، ج9، ص91 و دعائم الاسلام، ج1، ص149

[8] . وسائل الشیعه، ج5، ص317؛ کافی، ج6، ص531 و محاسن، ص624

[9] . محاسن برقی، ص624 و وسائل الشیعه، ج5، ص317

[10] . خصال، ص54؛ بحارالأنوار، ج63، ص304 به نقل از: خصال و دعوات راوندی و وسائل الشیعه، ج5، ص318

[11] . فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَنْعَمَ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَةً أَحَبَّ أَنْ يَرَى عَلَيْهِ أَثَرَهَا قِيلَ وَ كَيْفَ ذَلِكَ قَالَ يُنَظِّفُ ثَوْبَهُ وَ يُطَيِّبُ رِيحَهُ وَ يُحَسِّنُ دَارَهُ وَ يَكْنُسُ أَفْنِيَتَهُ حَتَّى إِنَّ السِّرَاجَ قَبْلَ مَغِيبِ الشَّمْسِ يَنْفِي الْفَقْرَ وَ يَزِيدُ فِي الرِّزْق، ‏بحارالأنوار، ج73، ص 176، 300 و 303

[12] . شهر اسلامی، نشانه ها و شناسه ها، ص67 (با کمی دخل و تصرف)، ترجمه کتاب «تخطیط المدن فی الاسلام»، علامه سید جعفر مرتضی عاملی، ص86

حمیدرضا
موضوعات: اجتماعی
مطالب مرتبط
  • از چیزی نمی ترسیدم

    از چیزی نمی ترسیدم

    محرم سال ۵۵ اولین درگیری با پلیس را تجربه کردم. روز عاشورا بود که معمولاً هر سال در این وقت به امامزاده سیدحسین در جوپار[1] می رفتیم. آن روز مانده بودم. بـرای سرزدن به دوستم فتحعلی، به هتل کسری آمـده بـودم. هـوا گرم بـود و هر دوی ما از پنجره ساختمان، پایین را نگاه می کردیم. آن طرف خیابان، در مقابل ما، شهرداری و شهربانی کرمان بودند. دختر جوانی با سر برهنه و موهای کاملاً بلنـد در پیاده رو در حال حرکت بود که در آن روزها یک امر طبیعی بود. در پیاده رو یک پاسبان شهربانی به او جسارتی کرد. این عمل زشت او در روز عاشورا برآشفته ام کرد. بدون توجه به عواقب آن، تصمیم به برخورد با او گرفتم. پاسبان شهربانی به سمت دوستش رفت که پاسبان راهنمایی بود و در چهارراه جنب شهربانی مستقر بود. به

    … ادامه مطلب …

  • آماده سازی بسته های حمایتی برای کمک به نیازمندان

    آماده سازی بسته های حمایتی برای کمک به نیازمندان

    امام موسی کاظم علیه السّلام فرمود: فِطْرُكَ أَخَاكَ اَلصَّائِمَ أَفْضَلُ مِنْ صِيَامِكَ؛ افطاری دادن به برادر روزه دار از روزه ات بافضیلت تر است. (الکافي؛ ج4، ص68) * در آستانه فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با توجه به شرایط بحرانی موجود و تعطیلی کسب و کارها، به سفره افطار نیازمندان کمک کنیم. * تهیه اقلام ضروری خوراکی برای نیازمندان از قبیل: برنج، روغن، رُب، ماکارونی و… * هر بسته افطاری با 250 هزار تومان تهیه می شود. * کمک های نقدی و غیر نقدی خود را حداکثر تا اول ماه مبارک رمضان برای ما ارسال فرمایید. شماره کارت: 3474 – 4802 – 9917 – 6037 بانک ملی به نام حمیدرضا  فلاح تفتی * گزارش تصویری از تهیه اقلام خریداری شده را از طریق صفحه اجتماعی ما در اینستاگرام دنبال کنید. نوشته های مرتبط: معنای به پیشواز ماه رمضان رفتن چیست؟ جایزه

    … ادامه مطلب …

  • مشاوره و مشورت از دیدگاه اسلام

    مشاوره و مشورت از دیدگاه اسلام

    بسم الله الرحمن الرحیم معنای مشورت واژه ‌های «مشاوره» و «مشورت» از ماده «شور» به معناى استخراج رأى و نظر صحیح است.[1] به این بیان ‌که انسان در مواقعى که خود درباره کارى به رأى و نظر صحیح نرسیده، به دیگرى مراجعه کند و از او نظر صحیح را بخواهد. و کلمه «شورا» به معناى آن پیشنهاد و کاری است که در باره ‌‌‏اش مشاوره می‌ شود.[2] مشورت در قرآن «مشاوره» در اسلام جایگاه ویژه ‌ای دارد. قرآن کریم در آیاتی به این اهمیت می‌ پردازد. آنجا که می ‌فرماید: «وَ الَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَیْنَهُمْ…»[3]؛ «و آنان که دعوت پروردگارشان را پاسخ مى ‌‏گویند و نماز مى ‌‏گزارند و کارشان بر پایه مشورت با یکدیگر است…». با توجه به معنای مشاوره، معناى این آیه چنین مى ‏شود؛ مؤمنان کسانی هستند که برای هر کارى

    … ادامه مطلب …

  • نتیجه بدخلقی با خانواده

    نتیجه بدخلقی با خانواده

    سَعد ابن مَعاذ که یکی از اصحاب محترم پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بود از دنیا رفت. رسول اکرم شخصاً از جنازه ی او تجلیل کرد، چند بار جنازه را به دوش خود حمل فرمود. خود حضرت در قبر رفت و جسد او را در قبر گذاشت و به دست خود لحد چید و دفن کرد. مادر سعد که این همه عنایت از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله) درباره ی فرزند خود دید، گفت: يَا سَعْدُ هَنِيئاً لَكَ‏ الْجَنَّةُ؛ ای سعد! بهشت بر تو گوارا باد. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: «يَا أُمَّ سَعْدٍ مَهْ لَا تَجْزِمِي عَلَى رَبِّكِ فَإِنَّ سَعْداً قَدْ أَصَابَتْهُ ضَمَّةٌ»؛ پیامبر فرمود: «ای مادر سعد! آرام باش و در کار خدا به طور جزم سخن مگو! پسرت اینک در فشار و زحمت است». وقتی از آن حضرت علت را پرسیدند، فرمود:

    … ادامه مطلب …

  • عاقبت شوم یک نگاه به خانه همسایه

    عاقبت شوم یک نگاه به خانه همسایه

    یکی از وزرای دربار معتصم عباسی کاخی رفیع و بلند داشت که ایام تابستان را در آنجا می گذرانید، او گاهی به کنار پنجره می آمد و آزادانه نگاه به اطراف و خانه همسایه می کرد. اتفاقاً روزی کنار پنجره ای که مشرف به خانه مرد تاجری بود بی مهابا نگاه می کرد که ناگهان چشم او به دختری زیبایی افتاد و با یک نگاه دل از دست بداد و پایبند و اسیر عشق او گردید. از همان روز در جستجوی نام و نشان دخترک افتاد، معلوم شد که او دختر تاجری است. به عنوان خواستگاری به نزد او فرستاد. تاجر با این بهانه که ما را شایستگی این مقام نیست تا با وزیر وصلت کنیم عذر خواست و پیشنهاد او را قبول نکرد، اما وزیر چنان در آتش عشق می سوخت که برای رسیدن به وصال دختر از هیچ

    … ادامه مطلب …

  • رفتار شهید عباس بابایی با فردی که مشروب خورده بود

    رفتار شهید عباس بابایی با فردی که مشروب خورده بود

    یکی از پرسنل که نخواست نامش فاش شود گفت: از زمانی که به یاد دارم، همیشه شخصی مغرور و بی بندوبار بودم. از ابتدای ورودم به خدمت نیروی هوایی، سرپیچی کردن از دستورات، بخشی از وجودم شده بود. به طوری که پس از بیست سال خدمت، تنها یک بار ترفیع گرفته بودم و خلاصه به هیچ صراطی مستقیم نبودم. زمانی که شهید بابایی فرمانده پایگاه هوایی اصفهان بودند، یک روز بعد از ظهر، مست و لایعقل، تلوتلو خوران به طرف منزل می رفتم. به تقاطع یکی از خیابان های نزدیک خانه های سازمانی رسیده بودم. چشمم به دو نفر افتاد که به سوی من می آمدند. ابتدا اهمیتی ندادم. جلوتر که آمدند، متوجه شدم که سرهنگ بابایی و محافظ ایشان است. لحظه ای با خود فکر کردم، اگر او متوجه شود که من مشروب خورده ام شاید برایم گران تمام

    … ادامه مطلب …

  • نظر بدهيد
  • نام:
    ایمیل:
    وبسایت:





    استفاده از مطالب وبگاه ما با ذکر منبع بلامانع می باشد
    Copyright © 2014 - 2015 Hr-Fallah.ir
    Designer : Mohammad Rafiei