امیر مؤمنان علی علیه السّلام می فرمایند: هر کس در اندیشه گناه باشد و پیرامون آن بسیار فکر کند سرانجام همان افکار بد و اندیشه های پلید، او را بارتکاب گناه می خواند و آلوده اش میسازد.
متن روایت: مَن كَثُرَ فِكرُهُ فِي المَعاصِي دَعَتهُ إلَيها.[1]
[1] . غرر الحكم، حدیث 8561
اين تشرّف از مهمترين و روح افزاترين رويدادهاى زندگانى مرحوم فشندى (ره) است. تشرّف حاضر، به سبب بعضى از جنبه هاى منحصر به فرد كه به برخى از آنها اشاره خواهد شد مورد توجه تعداد زيادى از شيفتگان امام عصر (علیه السلام) مى باشد. آيت الله ناصرى دولت آبادى ماجراى اين تشرّف را خود، مستقيما از زبان حاجى شنيده و در كتاب «آب حيات» آورده است. همچنين جناب قاضى زاهدى نيز آن را از زبان خود آن مرحوم شنيده و در كتاب خود نقل كرده است. ما اينك تلفيق دو روايت را جهت تتميم آن، براى خوانندگان محترم مى آوريم. حاج محمد على فشندى تهرانى مى گويد: سال اولى كه به «مكه مكرمه» مشرّف شدم، از خداى مهربان در آنجا خواستم كه توفيق دهد تا در سال هاى بعد نيز، تا بيست سفر به مكّه بيايم تا شايد اميرالحاج و
آیت الله العظمی شبیری زنجانی (دام ظله) در جلد سوم کتاب «جرعه ای از دریا» می نویسد: مرحوم حاج میرزا فخرالدین جزایری فرزند آسید علی جزایری است که از علمای درجه اول تهران بود و این قضیه را ایشان نقل می کرد که یک وقت ناراحتی چشم پیدا کردم. پیش دکتر امین الملک (که زمانی وزیر بهداری بود) رفتم. وی متخصص چشم و اولین چشم پزشک تهران بود و بعدا به دکتر مرزبان لقب پیدا کرد. دکتر امین الملک چشمم را عمل کرد. حاج میرزا فخرالدین می گفت: من از حاج آقا جمال اصفهانی ـ برادر حاج آقا نورالله و آقا نجفی اصفهانی ـ شنیده بودم که خواندن این ابیات برای توسل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام خیلی مؤثر است: ای ماه بنی هاشم خورشید لقا عباس ….. ای نور دل حیدر شمع شهدا عباس از محنت و درد وغم
صاحب کتاب «ابوب الجنان» که کتاب بسیار پربار و نایابی است می نویسد: جوان بی تقوایی که به خیر و سعادت خود در زندگی اهمیتی نمی داد و ملاحظه چیزی را نمی کرد، بر اثر چشم چرانی به دختری دل بسته بود، ولی آن دختر تن به خواسته نامشروع او نمی داد. شبی از شب های قدر که وقت بیداری و مناجات و قرآن و گریه و درد دل با خداست و مردم همگی در مساجد و مجالس احیاء جمع شده بودند، این جوان که دیده بود والدین آن خانم زودتر از منزل خارج شده اند راه را بر این دختر که قصد داشته به تنهایی مسیر بین خانه و مسجد را طی کند بست. دختر که دید کاری از دستش ساخته نیست در پاسخ به خواسته آن جوان گفت: امشب شب احیاء و شب گرفتن برات است. آیا انصاف
آقای سید محمد موسوی نجفی معروف به هندی که از اتقیای علما و ائمه ی جماعت حرم امیرالؤمنین علیه السّلام است نقل کرد از جانب شیخ باقر فرزند شیخ هادی کاظمینی مجاور نجف اشرف و ایشان از شخص مورد اعتمادی که به دلاکی اشتغال داشت. آن شخص را پدر پیری بود که هیچ گونه کوتاهی نسبت به خدمتگزاری او نمی کرد، حتی خودش برای او آب در مستراح می برد و منتظر می شد تا خارج شود و به مکانش برساند. پیوسته ملازم خدمت او بود، مگر در شب چهارشنبه که به مسجد سهله می رفت و در آن شب به واسطه ی اعمال مسجد سهله و شب زنده داری در آنجا، از خدمت معذور بود؛ ولی پس از مدتی ترک کرد و دیگر به آنجا نرفت. از او پرسیدم: ـ چرا رفتن به مسجد سهله را ترک کردی؟ گفت:
شاید این مطلب برای برخی از بینندگان تعجّب آور باشد که حتی برای پیدا کردن وسایل گمشده دستور و رهنمودی وجود داشته باشد اما بارها خودم یا خانواده ام وسایل و یا اشیاء گرانبهائی گم کرده ایم و با توسل به این دستور مرحوم آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) گمشده های خود را پیدا کرده ایم! بنده اطمینان دارم اگر کسی با عقیده به این دستور عمل کند یقیناً به مقصود خود خواهد رسید. آیت الله محمدی ری شهری در کتاب «زمزم عرفان»، دستور مرحوم آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) را اینگونه عنوان کرده اند: آیت الله بهجت در دیداری فرمودند: «أَصْبَحْتُ فی أَمانِ الله، أَمْسَیْتُ فی جِوارِ اللهِ»[1] هفت بار، برای پیدا کردن گمشده خوب است. یکی می گفت[2]: با کسی کار داشتم. نه اسمش را می دانستم و نه جایش را. از صبح تا
مرحوم سیّد محمدابراهیم قزوینی (متوفی1360 ه.ق) در صحن مطهّر حضرت اباالفضل علیه السّلام امام جماعت بودند و مرحوم آقا شیخ محمدعلی خراسانی (متوفی 1383) که واعظی بی نظیر بود، بعد از نماز ایشان منبر می رفت. یک شب، مرحوم واعظ خراسانی مصیبت حضرت اباالفضل علیه السّلام را خوانده و از اصابت تیر به چشم مقدّس آن حضرت یاد کرده بود. مرحوم قزوینی، که سخت متأثّر شده و بسیار گریه کرده بود، به ایشان گفته بود: چنین مصیبت های سخت را که سند خیلی قوی هم ندارد چرا می خوانید؟! شب در عالم رؤیا به محضر مقدّس حضرت اباالفضل علیه السّلام مشرّف شده بود، آقا خطاب به ایشان فرموده بود: سیّد ابراهیم! آیا تو در کربلا بودی که بدانی روز عاشورا با من چه کردند؟! پس از آنکه دو دستم از بدن جدا گردید، سپاه دشمن مرا تیر باران کردند، در
بسیار زیبا و آموزنده بود امیدوارم همیشه مطالب زیبا ارائه دهید
[پاسخ]
حمیدرضا پاسخ در تاريخ دی 21ام, 1395 3:00 ب.ظ:
تشکر از لطفتون
[پاسخ]
مطالبتون خیلی قشنگه!!! ممنونم…
[پاسخ]
حمیدرضا پاسخ در تاريخ بهمن 8ام, 1395 6:30 ب.ظ:
سلام بر محیا.
ممنون از لطف و محبتتون.
موفق باشید.
[پاسخ]
مطلب اموزنده ای بود. و خداوند فرمود هر زمان که چشمانت خواست تورا به گناه وادار کند من پلک هارا در اختیارت قرار داده ام پس ان ها را فروبند
[پاسخ]
سلام…
[پاسخ]
حسن تهرانی پاسخ در تاريخ دی 15ام, 1398 11:43 ب.ظ:
باسمه تعالی
سلام به آرزو
والا من از کامنت شما هیچ حس حسادتی برداشت نکردم، بلکه برعکس، برداشت من از حرفای شما این هست که شما یک ذات پاک و روح زلالی دارید، و همین روحیه شما رو تا الان از شر بدی ها حفظ کرده.
اما چندتا نکته رو توجه داشته باشید خوبه، اول: اینکه بعضی ها یه نعمتهایی میرسه و به بعضی دیگه نمیرسه، دلیل بر خوب یا بد بودن اشخاص نیست، چه قدر آدم خوب داریم که هم من و هم شما میشناسید که از خیلی نعمتها محروم هستن درحالی که خیلی آدمای خوبی هم هستن. پس این فکرتون اشتباهه که چون من بد هستم فلان موضوع برام مهیا نمیشه و خدا بهم توجهی نداره در اون موضوع، نه این اصلا درست نیست، شرایط برای همه ی آدما یکسان نیست و مهیا شدن یک موضوع برای آدم تحت تاثیر شرایطی هست که اون آدم در اون شرایط قرار داره، اونی که خیلی مهمه و باید بهش توجه داشت، این هست که آدم در شرایط مختلف کاری که درست هست و خدا راضی هست انجام بده، هرچند اون کار باب میل آدم نباشه، که من از حرفای شما فهمیدم که شما به این نکته توجه دارین، که خیلی عالی هست.
دوم: قطعا برای زندگیه بهتر و زندگیه راحتتر و زندگیه آرامتر باید تا حد نود در صد افکار و حالات دیگران نسبت به خودتون، واستون مهم نباشه، اصلا مهم نباشه، مثلا این فکر که اگه من فلان کارو کنم فلانی فکر میکنه من ازش تقلید کردم و ناراحت میشه، یک فکر صد در صد اشتباه هست و اصلا نباید این مساله واستون مهم باشه. ما باید زندگیه خودمون رو داشته باشیم، و سعی کنیم زندگیمون طبق ملاکهای انسانی اخلاقی، دینی، صحیح باشه، و فکر دیگران جزء این ملاکها نیست.
سوم: اینکه خدا از این گله ها ناراحت نمیشه، چون گله و درددل طبیعی ای هست که آدم در اثر شدت ناراحتی دچارش میشه، و ماها آدمیم با خصوصیتهای طبیعیه بشری، و خدا بیشتر از این از ما انتظار نداره و ناراحت هم نمیشه.
و در نهایت عرض کنم که ماها باید حواسمون باشه که خودمون درست زندگی کنیم و دنبال مقایسه ی خودمون با دیگران نباشیم که شما الحمدلله حواستون هست، و مطمئن باشید که شرایط اینطور باقی نمیمونه و تغییراته باب میل شما هم برای شما ایجاد خواهد شد، هنوز سنی ندارید و اول راه هستین و 90 درصد راه جلو روتون هست، پس جای نگرانی و احساس عقب موندگی و شکست نیست.
موفق باشید
[پاسخ]
ممنونم وقتتونو گذاشتین و جوابم رو بسیار دقیق دادین
شما لطف دارین،در این حدم که میگین نیستم
خیلی آروم شدم با حرفاتون مثل آب روی آتیش بود،من واقعا دلم نمیخواد ازخدا گلایه کنم یا کفر بگم،متاسفانه این دومین بار بود،من پذیرفتم که نمیشه با حکمت خداوند جنگید امیدوارم اخرتم خوب باشه،
توروخدا واسه ما جونا دعا کنید که عاقبت به خیر بشیم یه همسر خوب قسمتون بشه و شرایط کار برای همه فراهم باشه تا بخاطر همین زندگی دنیوی چشممون دنبال زندگی دیگران نباشه و حسادت به وجود نیاد،
اگه یه دعایی هست که همسر خوب قسمت شه بگین که بخونم
[پاسخ]
حسن تهرانی پاسخ در تاريخ دی 19ام, 1398 4:34 ب.ظ:
خواهش میکنم.
خداروشکر الحمدلله.
ان شاء الله همه عاقبت بخیر شیم.
چشم دعا میکنم شما هم منو دعا کنید.
ان شاء الله زندگی در هر مرحله بهتر از مرحله ی قبل میشه.
برای ازدواج موفق چشم باز و توکل خالصانه کافیه، نیاز به ذکر و دعای خاصی نیست.
موفق باشید
[پاسخ]